Cannibal Restaurant

128 17 4
                                    

رستوران بین راهی "طعمی جدید" ده کیلومتری به شهر دامیانگ، تو این شب سرد و برفی شلوغ‌تر از هر زمان دیگه‌ای بود.

سرآشپز کیم جونگین تو آشپزخونه مشغول پختن استیک‌های لذیذ مخصوص خودش بود و ووهیون و یونگ‌سو مشغول رسیدن به درخواست‌ها و سفارش‌های مشتری‌ها بودن.

رستوران فاصله‌ی کمی به جنگل معروف بامبو داشت و همیشه پذیرای گردشگرایی بود که به دیدن جنگل و شهر زیبای دامیانگ می‌اومدن؛ امروز عصر هم وقتی بی‌خبر برف از آسمون شروع به بارش کرد، رستوران شاهد هجوم تقریبا زیادی از مشتری بود.

البته که اینجا هر رستورانی هم نبود، رستوران معروف "طعمی جدید" تقریبا تو کل استان مشهور بود و البته که این مشهور بودنش به خاطر گوشت‌های خوشمزه‌ای بود که سرآشپز می‌پخت.

سرآشپز کیم جونگین، رو به عنوان یه هنرمند تو آشپزی می‌شناختن، اما سوالی که پیش میاد آیا واقعا پشت اون لبخندهای شیرین و چهره‌ی زیبا، قلبی مهربون و رئوف بود یا قلبی از سنگ با رازهای تاریک؟!

کاراگاه اوه سهون جوان و پرانرژی ای که به تازگی به خاطر پرونده گمشدن یه پسر جوون که هنوز وارد دهه بیست سالگیش نشده بود و آخرین رد اون رو تو جنگل‌های بامبو و شهر دامیانگ زده بودن، به این شهر کوچیک منتقل شده بود، عصر مجبور شده بود برای فرار از خیس شدن خودش رو به جای همیشگی یعنی رستوران برسونه و حالا تو رستوران جای دنجی رو پیدا کرده بود و در حال بررسی و تحقیقات مخفیانه‌ی خودش بود.

کاراگاه تقریبا یک ماهی می‌شد که هر روز بعد از تموم کردن تحقیقاتش به این رستوران می‌اومد و هربار بعد از خوردن انواع غذاهای رستوران که مواد اصلی همشون گوشت بود، از طعم غذاها شگفت زده می‌شد!

طعم غذاها دقیقا مثل اسم رستوران بود و همخونی جالبی داشت؛ هیچ جای دیگه‌ای گوشت به این طعمی نخورده بود.

لذیذ، نرم و آبدار، جوری که بالافاصله زیر دندون‌هاش آب می‌شدن و طعم منحصر به فردی که تا مدتی زیر زبونش باقی می‌موند.

از نظرش سرآشپز رستوران مردی خوش قیافه بود و در این یک ماه تقریبا با هم صمیمی شده بودن و کاراگاه تونسته بود برای خودش دوستی پیدا کنه، گرچه دو کارکن رستوران روی خوش بهش نشون نمی‌دادن و سهون نمی‌دونست دلیلش چیه!

در حالی که به اطرافش نگاه می‌کرد و فضای نیمه تاریک رستوران رو زیر نظر گرفته بود، با لرزش گوشیش روی میز نگاهش رو از بقیه گرفت و پیامی که براش ارسال شده بود رو باز کرد.

" چهار قتل با فاصله زمانی سه روز در حوالی شهر دامیانگ و جنگل بامبوها رخ داده، احتمال میدیم پرونده پسر گمشده هم مربوط به این قتل‌ها باشه، سریعا خودت رو به مرکز برسون."

SeKaihun .One ShotHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin