قطعاً طبیعیه که بعد از پنج سال رابطهی کاری نزدیک، حس صمیمیت و نزدیکی بین همکاران ایجاد شه. احتمالاً نزدیکی های اخیر رئیس کیم هم به همین برمیگرده…
جدیداً یکم زیادی بهم نزدیک میشه… موقع تحویل اوراق یا هر وسیلهای انگشتاش به دستم کشیده میشه یا بهتره بگم که مـ… میکِشه؟ شایدم دارم فکر بیجا میکنم و هیچ خبری نیست.
ولی نمیتونم منکر کشش نسبی خودم به اون بشم. اون مرد پر از جذبهست، از اولین روزی که دیدمش و زیر مدل تکیه زدنش به صندلی جون دادم و تا الان که کاریزمای حرکاتش هر کسی رو به سلطه در میاره و منم یکی از همونام، هر روز و هر روز جذابیتهاش بیشتر از قبل به چشمم میان.
اون میتونه یه الگو باشه برای هر تاجر تازهکار یا افرادی که آیندهی خودشون رو در بیزینس میخوان. بخشی از اصول کاری اون مجموعهای هست که درست مثل دروس عمومی، هر کسی میتونه ازشون استفاده کنه. و من به چشم دیدم پیشرفتش رو در پنج سالی که کنارش بودم.
رئیس کیم… آه اون فوقالعادهست! هرچی ازش بگم کم گفتم. اون هرگز انتقاد سازنده رو رد نکرد، هیچوقت در برابر اساتید گستاخی نکرد و هرگز احترام فردی با تجربهی بیشتر رو نشکست.
اون فرد متینی هست ولی همچنان مغروره. که البته…غروشم به جاست! در هر صورت خدایا چی دارم میگم؟! از بحث اصلی دور نشیم…
چرا رئیس یه حالی شده؟ خیلی بیشتر از قبل یه حالی شده؟ یکم دیگه که بگذره با چشماش ذوبم میکنه!
مامانی من میترسم باهاش یه جا تنها باشم!
بعضی وقتا یه جوری نگام میکنه انگار میخواد همونجا لختم کنه. عطرشم خیلی رو مخه. خیلی. اصلاً هم از بوش خوشم نمیاد.
اصلاً هم وقتی نزدیکمه بوش رو نفس نمیکشم.
DU LIEST GERADE
Beside The Railway, Beside The Train | VKOOK
Fanfictionعاشقش شدم، در کنار راه آهن در کنار قطار... رئیس کیم صبح به صبح منتظر قطار میموند، غافل از اینکه داشت ناخواسته به انتظار عشق مینشست. ژانر: داستان کوتاه، قسمتی از زندگی، عاشقانه، فلاف نویسنده: ویت/ VIT - آپ: تکمیل شده - - ردهٔ سنی: سیزده سال و بالات...