قطره های گرم اشک روی گونه امگا سر میخوردن و این سهون بود که فقط دستش رو گرفته و سعی میکرد با نوازش کردن سرش باعث جلوگیری از ایجاد احساس تنهایی در بکهیون بشه.
_ حالت بهتره؟
بکهیون چشم های خیسش رو به چشم های سهون دوخت، نگرانی توی نگاه آلفا به خوبی قابل تشخیص بود حتی نتونسته بود یه مرگ موفقیت آمیز داشته باشه و حالا اینطوری به سهون زحمت اضافه تحمیل میکرد.
دوباره سرش رو زیر پتو برد، سوزش دست بخیه شده اش بیشتر از هر لحظه اذیتش میکرد و آلفا با گفتن جمله «زود برمیگردم» خونه رو ترک کرده بود.
حالا میتونست از زیر پتو بیرون بیاد و به خونه ای نگاه کنه که شاید دیگه هیچ وقت عطر لیمو و آلفایی که صاحب زیباترین لبخند های دنیا بود داخلش دیده نمیشد.
رو تختی تعویض شده و کادو هایی که چانیول براش خریده بود همه روز زمین ریخته شده بودن؛ احتمالا سهون از روتختی برای بردنش به بیمارستان استفاده کرده بود و حتی آخرین نخی که عطر آلفاش رو بهش هدیه میداد هم کنارش نبود.
به آرومی روی تخت نشست تکیه اش رو به تاج تخت داد و اجازه داد برای بار دیگه اشک هاش مهمون گونه هاش بشن؛ بکهیون هیچ وقت نفهمیده بود آلفای غمگینش چه روز هایی رو گذرونده و خودخواهانه میخواست که درک بشه.· · · • • • • • • • • · · ·
(فلش بک)
صبح برخلاف چیزی که تصور میکرد هیچ خبری از آغوش چانیول نبود با گیجی چشم هاش رو باز کرد و اولین چیزی که دید در باز شده اتاق لباس بود.
فکر میکرد آلفا اونجا باشه پس با پنجه پاهاش به آرومی سمت اتاق قدم برداشت اما هیچ کس نبود و هیچ چیزی هم تغییری نداشت.
نمیدونست ممکنه این وقت صبح ممکنه چانیول کجا رفته باشه پس شونه ای بالا انداخت و تصمیم گرفت تا برگشتنش کادو های آلفا رو مرتب کنه.
بین کادو ها دسته گل و جعبه کوچیکی به چشم میخورد گل های نیمه پژمرده رو کنار گذاشت و جعبه سیاه رنگ رو باز کرد دو گردنبند جواهر نقره ای رنگ که یکی بال کوچیکتر و دیگری بال بزرگتری داشت به چشم خورد. چانیول این گردنبند هارو برای خودشون خریده بود؟ بی صبرانه مشتاق بود تا آلفا برگرده و گردنبند هارو امتحان کنن.
گوشه از جعبه کاغذ سفید رنگی بیرون زده بود که با بیرون کشیدنش تای کاغذ رو باز کرد؛ یک نامه!! چانیولش همیشه آلفای احساساتی ای بود.
لبخندی زد و بعد از کشیدن انگشت شستش روی دستخط چانیول که به خاطر پزشک بودنش چندان خوب نبود شروع به خوندن کرد.« برای بکهیون عزیزم،
امگای کیوت من، میدونم ازت دوری کردم و این دوری باعث به وجود اومدن احساسات زیادی درون تو شد اما میخوام بدونی چانیولی بدون بکهیون چیزی جز به آلفای ضعیف نیست پس برای گرفتن چنین تصمیمی زمان زیادی نیاز داشتم.
بکهیونم اتفاقاتی افتاده که من مدت زمان زیادی راجع به اون ها فکر کردم و حس میکنم این بهترین تصمیمی باشه که میتونم بگیرم.
برگه های آزمایش رو بررسی کردم و بعد از رسیدن به یکی از اون ها به موردی رسیدم. امیدوارم من رو ببخشی بکهیون کوچولوی من و امیدوارم بدونی من هیچ وقت نمیخواستم اینطوری بهت آسیب برسونم.
اگر نمیتونی مثل بقیه امگاها خودت پدر باشی صاحب یه فرزند زیبا باشی و با عشق اون رو بزرگ کنی مقصر منم بکهیون من باعث شدم چندین سال پیش با تجویز داروی اشتباه چنین توانایی ای ازت گرفته بشه و نمیخواستم چنین اتفاقی بیفته.
اون شب... وقتی رزیدنت بودم فقط برای اینکه نتونستم برای اولین بار داخل اتاق جراحی بیمار رو نجات بدم ترسیده بودم نمیخواستم این ترس باعث بشه بهت آسیب برسه تو منو میبخشی نه؟
شاید بتونی من رو ببخشی اما من نمیتونم این کار رو بکنم این من بودم که زندگی رو ازت سلب کردم من باعث شدم رابطه ات با اولین آلفایی که داشتی به هم بخوره و من زمانی که نمیدونستم مشکلت چیه کورکورانه ازت میخواستم با بچه داشتن یه زندگی بهتر داشته باشیم در حالی که مقصر ناتوانی تو خود من بودم.
نمیتونم کنارت زندگی کنم ببینم چه زندگی شیرینی رو ازت گرفتم چقدر با هر بار اصرار برای داشتن یه بچه اذیتت کردم وقتی نمیدونستم خودم کسی بودم که همه این اتفاق هارو برات رقم زده.
بکهیونی من بعد از من... هر وقت آلفایی پیدا کردی بهش بگو یه رزیدنت احمق مقصر این ناتوانی بوده اسمم رو بهش بگو تا لایق کتک خوردن باشم
داخل جعبه دوتا گردنبند هست بال کوچیک برای تو و بال بزرگ برای یه آلفای خوب که با بکهیونی کوچولو خوب برخورد کنه باشه؟ ازت میخوام بعد از من دنبال کسی بگردی که بهت آسیب نرسونه و کنارش یه زندگی خوب رو تجربه کنی.
نمیدونم قراره کی خودم و ببخشم و با کاری که کردم کنار بیام اما همین که امگای قشنگم زندگی خوبی داشته باشه برام کافیه.
نسخه بزرگترین اشتباه زندگیم و یه برگه اضافه هست.
همیشه دوستت خواهم داشت بکهیون. »
![](https://img.wattpad.com/cover/361358162-288-k936780.jpg)
YOU ARE READING
𝙃𝙤𝙢𝙤𝙣𝙮𝙢𝙤𝙪𝙨
Fanfiction↠𝘾𝙤𝙪𝙥𝙡𝙚: 𝙎𝙚𝙠𝙖𝙞 ( verse ) , 𝘾𝙝𝙖𝙣𝙗𝙖𝙚𝙠 ↠𝙂𝙚𝙣𝙧𝙚: 𝙊𝙢𝙚𝙜𝙖𝙫𝙚𝙧𝙨𝙚, 𝘿𝙧𝙖𝙢, 𝗥𝗼𝗺𝗮𝗻𝗰e ↠𝙒𝙧𝙞𝙩𝙚𝙧: 𝘾𝙝𝙤𝙮𝙤𝙣𝙜 ↠𝙐𝙥 𝙙𝙖𝙮𝙨: 𝙎𝙖𝙩𝙪𝙧𝙙𝙖𝙮𝙨 · · · • • • • • • • • · · ·...