اگر دو تا آهن ربا داشته باشیم؛ در صورتی میتونیم اونارو کنار همدیگه نگه داریم که قطب های مخالف رو به همدیگه نزدیک کنیم اون موقع ست که میبینیم نیمه قرمز و نیمه آبی دیگه از آهن ربای دیگهای سریعا به هم نزدیک میشن اما... ی وقتایی هر چقدر هم تلاش میکردیم قطب های همنام و هم رنگ رو به هم نزدیک کنیم نمیتونستیم؛ هر چقدر هم که نیروی زیادی داشته باشیم!
· · · • • • • • • • • · · ·
انگشت اشارهش رو نوازش وار زیر گوش آلفا حرکت میداد و بهش خیره شده بود
» دستتو بردار
لحن دستوری اش فقط باعث شد جرات بیشتری پیدا کنه ! این بار تمام دستش رو جلو برد و گردنش و نوازش کرد
» کافیه! واقعا این کار بهت لذت میده؟
پتو رو کنار زد بعد از قرار دادن برگه های سفید روی میز و گذاشتن عینکش روی اون ها به طرف دوست پسر شکلاتیش رفت و دست سردش رو زیر تیشرتش سر داد جایی نزدیک به سینهش کشید
» حالا چی؟ واقعا لذت داره؟
پسر خندید و بعد از درآوردن دست پارتنرش از لباسش اون رو کشید با مقدار نسبتا زیادی از زورش مجبورش کرد روی تخت دراز بکشه و روش خیمه زد
» اگه گردنتو نوازش کنم حتما به این معنی نیست که یه گربه کوچولویی!
دست هاش رو روی سرش گذاشت و بعد از تکون دادن اونها شبیه به گوش گربه خندید
» اینطوری؟ از پیشی بودن خوشت نمیاد اوه سهون؟
سهون کلافه سری تکون داد و مشتی به شکم مردی که روی شکمش نشسته بود زد
» بیا جای این کارای بچگونه بخوابیم جونگین اصلا مگه تو فردا جلسه معرفی نداری؟
میدونست اگه بحث رو عوض نکنه جونگین قراره تا ساعت های آینده با همین کلمه مسخرش کنه و بهش بخنده پس بهتر بود این مکالمه همینجا تموم میشد.
بعد از کشیدن دستش و در آغوش گرفتن جونگین لبش رو به شونهش چسبوند و نفس عمیقی کشید
» شبت بخیر جونگین
· · · • • • • • • • • · · ·
یقه روپوش سفیدش رو مرتب کرد؛ مقداری از آب بطری رو نوشید و ادامه داد
» دستگاهی که توسط تیم ما به مرحله ثبت رسیده در واقع نوعی شتاب دهنده خطی هستش
نشانگر لیرزی رو روشن کرد و با نور سبز رنگش روی صفحه پروژکتور به چراغی که داخل دستگاه بود اشاره کرد
» فقط برای تعویض چراغی که داخل دستگاه هست لازمه مبلغ هنگفتی به شرکت های اروپایی پرداخت بشه اما چیزی که میخوام بگم اینه که...
سالن همایش روشن شد؛ چند نفر با روپوش های سفید و لوگوی سبز و آبی رنگی روی جیب کوچیکش که دقیقا شبیه به لباس جونگین بود دستگاه نسبتا بزرگی رو هل میدادن و بعد از قرار دادنش در جایگاه مناسب به لیدرشون پیوستن
» ما موفق شدیم این دستگاه رو به طور کامل تولید کنیم از اونجایی که این دستگاه برای پرتودرمانی استفاده میشه و خدمت زیادی به افراد سرطانی انجام میده دیگه برای خریدش نیازی به مبالغ زیادی نداریم
نگاهش رو به دختر و پسرهایی که کنارش ایستاده بودن انداخت و بعد از لبخندی که زد با گرفتن دست دو نفری که کنارش بودن مجبورشون کرد که اونا هم دست همدیگه رو بگیرن
» تیم ما این افتخار رو داره که از این لحظه به بعد مسئولیت فروش این دستگاه رو به تمام بیمارستان های کشور به عهده بگیره
همین جمله کافی بود تا همه حضار داخل سالن بایستن و لبخند های پرافتخارشون رو به سمت جونگین پرتاب کنن.
· · · • • • • • • • • · · ·

VOUS LISEZ
𝙃𝙤𝙢𝙤𝙣𝙮𝙢𝙤𝙪𝙨
Fanfiction↠𝘾𝙤𝙪𝙥𝙡𝙚: 𝙎𝙚𝙠𝙖𝙞 ( verse ) , 𝘾𝙝𝙖𝙣𝙗𝙖𝙚𝙠 ↠𝙂𝙚𝙣𝙧𝙚: 𝙊𝙢𝙚𝙜𝙖𝙫𝙚𝙧𝙨𝙚, 𝘿𝙧𝙖𝙢, 𝗥𝗼𝗺𝗮𝗻𝗰e ↠𝙒𝙧𝙞𝙩𝙚𝙧: 𝘾𝙝𝙤𝙮𝙤𝙣𝙜 ↠𝙐𝙥 𝙙𝙖𝙮𝙨: 𝙎𝙖𝙩𝙪𝙧𝙙𝙖𝙮𝙨 · · · • • • • • • • • · · ·...