part 4

190 32 2
                                    

_چیزی که تو مغز هیونجین داره پلی میشه:خوشحال و شاد و خندانم ، در دلم یه یونگ بوک دارم ، دوست پسر نداره فلیکس، مینهو دیگه دشمنم نیست (با ریتم بخونیدااا)
همه با شعر کای زیر خنده زدن که ته‌هیون گفت
+الان بیشتر چون عمر ما کوتاست معذرت میخوام تا فلیکس رو شاد کنم داره پلی میکنه
هیونجین کلافه به برادراش نگاه کرد و گفت
×صد امتیاز برای ته‌هیون
ته‌هیون محکم کف دست یونجون زد و ابرویی برای کای بالا انداخت
$بنظرم الان برو معذرت بخواه
×زود نیست؟
$نه برو
بلند شد و سمت اتاق مینهو رفت

_____________

_هیونگ قبول کن که باختی
+اگر تا یک ساعت دیگه نیومد باخت رو قبول میکنم
_باشه ولی فقط یه ساعت، کیف لویی ویتونم بیشتر از یه ساعت نمیتونه دووم بیاره
*به نظر من که تو مجبور میشی کت برای هیونگ بخری
همزمان با تموم شدن حرف جونگین در اتاق زده شد
×میتونم بیام داخل؟
مینهو ابرویی برای فلیکس که با بهت به در نگاه میکرد بالا انداخت
+حتما بفرما تو
هیونجین اروم در رو باز کرد و خیلی مظلومانه داخل شد و نگاهی به پسرا انداخت و اروم شروع به حرف زدن کرد
×اممم هیونگ بابت رفتارم معذرت میخوام من امروز یه مقدار عصبی بودم سر شما خالی کردم
مینهو لبخند بزرگی زد و کف دستش رو به دست جونگین که باخنده جلو اورده شده بود کوبید و همینجور که داشت خریدش رو ثبت میکرد با خنده گفت
+مشکلی نیست پسر ، بالاخره ادم گه‌گاهی عصبی میشه
هیونجین با دیدن خونسردی مینهو لبخند زد که سر مینهو از گوشی بالا امد و با خنده ابرویی بالا انداخت و به شوخی گفت
+ولی دفعه بعدی میزارمت تو فر اگر تکرار بشه
و لبخند بدجنسی زد و همزمان با چرخوندن سرش با همون لبخند بدجنس سمت فلیکس مبهوت با دهن باز ، گوشیش رو جلوی چشماش گرفت
+اسکن کن
_یاااا هیونگ! واقعا؟
+شرط بستیم و باختی
هیونجین با تعجب به اون سه پسر نگاه کرد که یهو فلیکس سمت تخت برگشت و بالشتی رو برداشت و به سمت هیونجین پرتاب کرد و صاف تو سر هیونجین خورد که دو پسر دیگه با این اتفاق زیر خنده زدن
_یاااااا هان هیونجین ، نمیشد بزاری یه ساعت دیگه معذرت بخوای؟ اصلا چرا معذرت خواهی میکنی تو؟
هیونجین با تعجب به فلیکس نگاه کرده بود که با حرف بعدیش بیشتر توی شوک رفت
_ اه اه الان یه کت گوچی باختم و یه کیف لویی ویتون از دست دادم ، با این کارات اه اه اهههه
و همینجور با غرغر اسکن کرد و پول کت رو پرداخت کرد
×میتونم بپرسم چی شده؟
+هیچی من رو ادبت و حسودیت شرط بستم ولی فلیکس رو نقطه مقابل یعنی فکر نمیکرد بیای معذرت بخوای و کارات بخاطر حسودیت بوده باشه ولی به لطف تو من شرط‌بندی رو بردم
و بعد از روی کتف هیونجین زدن از اتاق خارج شد
فلیکس هم همینجور که غر میزد با گفتن
_تو که از من خوشت میاد نباید حسودی کنی باید مستقیم بگی حالا راحت شدی یه کت باختم؟
پشت لینو خارج شد و جونگین هم باخنده هیونجین رو تنها گذاشت

Prince's special flavorWhere stories live. Discover now