part 9

240 33 9
                                    

می_جیسونگ دوست پسرم شو تا حق ناراحتی داشته باشی

بزرگ شدن چشم های جیسونگ همزمان شد با صدای افتادن لیوان و "هی" گفتن کسی

جیسونگ سریع با مشتی که به شونه مینهو کوبید خودش رو به عقب پرت کرد و از مینهو فاصله گرفت و سمت سونگمین برگشت

مینهو با ارامش به سونگمین که از زور شوک تکون نمیخورد و نگاهش بین اون دو تا میچرخید نگاه میکرد

کم‌کم اشک توی چشم‌هاش جمع شد

جیسونگ دیگه کامل مطمئن بود بین اون دوتا چیزی هست مگرنه اشک چشم‌های سونگمین برای چی بود؟

مینهو قدمی جلو برداشت تا برای سونگمین توضیح بده که چان همون موقع وارد اشپزخونه شد و با دیدن نگاه اون سه تا جلو رفت و دستش رو روی شونه سونگمین گذاشت

چان_ چیزی شده؟

سونگمین با عصبانیت دست چان رو پس زد و از اشپزخونه بیرون رفت و خیلی سریع سمت در رفت و از خونه خارج شد

چان خواست دنبالش بره که مینهو مانع شد و پشت سونگمین از در خارج شد و دنبالش رفت

بقیه با تعجب به در نگاه میکردن

چانگ_ کجا رفتن؟

چان سعی کرد ناراحتیش توی صداش پیدا نباشه و خوبیش این بود که تی‌وی‌روم به آشپزخونه دید نداشت و جواب چانگبین رو داد

چان_رفتن بیرون چیزی بخرن

چند قدم جلو امد و دست‌هاش رو باز کرد

جیسونگ با چشم‌هایی که اشک توش حلقه زده بود به چشم‌های چان نگاه کرد، خیلی وقت بود هم رو میشناختن و چان واقعا براش با برادراش برابری میکرد

وقتی اطمینان و ناراحتی توی چشم ها چان رو از پشت پرده های اشکش دید جلو رفت و دستش رو دورش حلقه کرد

جی_فکر کنم آشپزتون عاشق سرآشپزتون شده و سرآشپزتون هم بهش زیاد اهمیت میده

چان لب‌هاش رو گزید، این چیزی بود که خودش هم فکر میکرد و جلوش رو برای اعتراف به سونگمین گرفته بود

شاید بدجنسی بود ولی رفتن برادرش از قصر خوشحالش کرده بود چون هربار که اون نبود سونگمین برای گرفتن خبر ازش به چان نزدیک میشد و خجالتش رو کنار میزاشت

گاهی فکر میکرد شاید باید بیخیال بشه ولی بعدش مینهو جوری رفتار میکرد که مشتاق‌تر میشد، فهمیده بود که مینهو متوجه افکارش شده و سعی داره بهش اطمینان بده که علاقه ای در کار نیست ولی مگه مینهو از دل سونگمین خبر داشت؟

Prince's special flavorWhere stories live. Discover now