part 7

105 18 2
                                    

یه هفته از دعواشون وسط فروشگاه گذشته بود
توی این یک هفته کلی چیز پشت سر گذاشته بودن از قرار گذاشتن شاهزاده کره گرفته تا شایعه تجاوز توی اتاق پرو بهش ولی خوشبختانه همه چیز رو به خوبی کنترل کرده بودن به غیر از رابطه خودشون
معلوم نبود تو چه مرحله ای هستن و قراره چطور رابطشون پیش بره و تنها پیشرفتی که کرده بودن اعتراف به خودشون بود و صد البته مصمم تر شدن مینهو برای داشتن رابطه، صد در صد نمیخواست حالا که حس میکنه عاشق شده دوباره شکست بخوره
با احساس گشنگی پاهاش رو روی زمین سرد قرار داد و طبق عادت کمی پاچه شورتکش رو پایین تر کشید و پیراهنش رو روی رون هاش کشید و سمت در رفت
بعد از چند دقیقه جلوی یخچال وایساده بود و به محتوای توش نگاه میکرد و با خودش حرف میزد
جی_با اینا چی میشه درست کرد؟یه چیزکیک میشه فکر کنم
بعد حالت گریه به خودش گرفت و ناله کنان غرغر رو شروع کرد
جی_اخه چرا خوابه ، یعنی بیدارش کنم؟ خب چی بگم؟ بگم پاشو برام کیک بپز ساعت ۵ صبح؟ تیکه تیکم میکنه بعدم سرخم میکنه که
کمی این پا و اون پا کرد، واقعا دلش چیزکیک میخواست و مینهو بهش یاد داده بود ولی حس میکرد نمیتونه اونجوری که مینهو درستش میکنه درست کنه
کلافه موهاش رو کشید و سمت پله ها رفت
جلوی اتاق مینهو رسیده بود ولی هنوز هم مردد بود
یاد قانون پنج ثانیه که همیشه خودش و فلیکس استفاده میکردن افتاد و تا پنج شمرد و بعد در زد و منتظر شد
جی_مینهو شی...
صدایی نشنید پس دوباره در زد
جی_هیونگ
پوفی کشید و اروم در اتاق رو باز کرد و سرش رو داخل برد و توی اتاق رو نگاه کرد
جی_خدای من چقدر این پسر تمیزه، یونجون اتاقش رو ببینه میفهمه من تمیز نیستم اتاق من طویلست در برابر اتاق مینهو
با دیدن مینهو که روی تخت مثل یه گربه‌ خوابیده در رو کامل باز کرد و داخل شد و پشت سرش در رو بست
جلو رفت و بالا سرش وایساد
جی_اخیییی...چقدر کیوته...برعکس وقتایی که بیداره...نه البته تو بیداری هم کیوته...واییی من چمه؟ جیسونگ بیدارش کن برو دیگه
نفس عمیقی کشید و خواست تکونش بده که با دیدن موهایی که مینهو با فوت سعی میکرد از جلو چشماش کنارش بزنه خندش گرفت و روی دو زانو نشست تا صورتش مماس صورت مینهو قرار بگیره و بتونه با کیفیت بیشتری این میدون جنگ مینهو و موهای لجباز خنده‌دار رو ببینه
با هر فوت مینهو جیسونگ ذوق زده تر میشد گه‌گاهی با فوت کردن سعی میکرد تو این جنگ به مینهو کمک کنه و به کل کاری که میخواست انجام بده رو فراموش کرده بود
چند دقیقه گذشته بود که خسته از این که پیروز نمیشن دستش رو اروم سمت موهای مینهو برد تا کنارشون بزنه که دیگه کمتر اذیتش بکن
اروم انگشتش رو روی پیشونی مینهو میکشید و موهاش رو به کنار هدایت میکرد و اصلا حواسش به فاصله کمشون نبود، فاصله ای که باعث شده بود نفسهاشون کامل مخلوط بشه و به نوعی هم نفس شده بودن
انگشتش از شقیقه مینهو به پایین حرکت کرد و از کنار ابرو و مژه هاش گذشت و از زیر چشماش به بینیش رسید و از روی تراشه زیبای بینیش که رد شد روی لب ها متوقف شد
جی_چجوری میتونی انقدر جذاب باشی؟ چرا نمیتونم نسبت بهت بی تفاوت باشم؟ نباید با هر بار دیدنت دلم بخواد ببوسمت...اولش فکر کردم تقصیر فلیکسه ، انقدر زیر گوشم خوند که مخش رو بزن که مخ خودم زده شد...ولی بعدش فهمیدم تقصیر اون نیست، تقصیر توا...زیادی تایپمی...چشمات زیباست، ابروهات زیباست، بینیت و موهات و از همه زیباتر لب‌هات...تو یه تابلویی، تابلویی که مفهوم زیبایی رو میرسونه، این چیزیه که اولین بار که به صورتت خیره شدم بهش فکر کردم...نمیدونم توام متوجهش شدی یا نه ولی لب‌هات مکمل لب‌هامه ، دوست دارم بدونم چجوری بهم چفت میشن...پوففف...
نگاهش رو از لبهای مینهو کند و بالا اورد و به چشماش نگاه کرد
چند ثانیه به قهوه‌‌ی شیرین چشمای مینهو نگاه کرد
می_میتونم کمکت کنم بفهمی چطور چفت میشن
با شنیدن صدای دورگش انگار تازه مغزش فرمان داد که مینهو بیدار بوده و حرفاش رو شنیده که تعادلش رو از دست داد و قبل از اینکه با سر به میز پشت سرش بخوره دست مینهو دورش پیچیده شد و روی تخت کشیدش
می_حواست کجاست؟ نزدیک بود نابود بشی شاهزاده
انگار قدرت تکلمش رو از دست داده بود که هر کاری میکرد نمیتونست جواب مینهو رو بده و فقط مثل یه ماهی دهنش باز و بسته میشد
مینهو کم کم لبخند بزرگی روی صورتش نشست و فقط به کیوتی جیسونگ نگاه میکرد و حرف نمیزد
جیسونگ بخاطر فرار از اون جو به سختی حرف زد
جی_ از کی بیداری؟
می_ خب فکر کنم از وقتی با فوتت داشتی کمکم میکردی موهامو کنار بزنم ، فوتت زیادی قوی بود
جی_چرا چیزی نگفتی؟ اصلا چرا چشماتو باز نکردی؟
مینهو کمی جا به جا شد تا جای جیسونگ رو توی بغلش راحت تر کنه و سرش روی بالشتی که سر مینهو روش قرار داشت قرار بگیره و همونطور که با یک دستش موهای جیسونگ رو پشت گوشش میزد جواب داد
می_خب اگر این کارا رو کرده بودم نمیتونستم بفهمم به چی فکر میکردی از بار اولی که بهم نگاه کردی
اخرین تار موی جیسونگ رو با انگشت اشاره پشت گوشش هدایت کرد و نگاهش رو از لپهای سرخ شده جیسونگ رد کرد و به چشماش رسوند و دستش رو بجای برداشتن از روی صورتش روی گونه جیسونگ گذاشت و با انگشت شصت کمی اون سرخی رو نوازش کرد
می_اجازه هست کمکت کنم؟
جیسونگ گیج از لمسهای مینهو زمزمه کرد
جی_توی چی؟
می_اینکه بفهمی لب‌هامون چجوری چفت میشن؟
و نگاهش رو از چشمهای جیسونگ پایین برد و روی لبهاش نگهش داشت
با تکون ریزی که سر جیسونگ خورد و اجازه‌ی صادر شده سرش رو جلو برد و فاصله کمشون رو صفر کرد و لب‌هاشون رو روی هم قرار داد
هیچ کدوم حرکت نمیکردن و فقط از لمس لبهاشون لذت میبردن
بعد از چند دقیقه سفت شدن حلقه دست مینهو دور کمرش با بوسه های ریزی که روی لبهاش گذاشته میشد همزمان شد
کم‌کم دست های جیسونگ هم بالا امدن و روی بازو و موی مینهو نشستن و شدت بوسه رو بیشتر کردن
جوری که مینهو کامل کمر جیسونگ رو به تخت تکیه داد و خودش کامل روی هان خم شده بود
بعد از چند تا بوسه عمیق دقیقا جایی که دیگه فکر میکرد پسر کوچکتر نیاز به نفس کشیدن داره لب‌هاش رو جدا کرد و سمت گردن پسر برد و دقیقا جایی که هفته پیش کبود کرده بود و تازه کمی کمرنگ شده بود رو بین دندوناش گرفت
جی_ اخخخ...مینهو... درد میکنه
و ضربه های اروم به کتف و سینه لخت پسر بزرگتر میکوبید ولی مینهو بی‌توجه کار خودش رو کرد و وقتی از کبودی پسر خیالش راحت شد ،پوست پسر رو از بین دندون‌هاش رها کرد
یکی از دستاش رو روی پهلوی پسر گذاشت و خیره به چشم‌های جیسونگ سوالش رو پرسید
می_ادامه بدم یا....
جیسونگ خواست بگه ادامه بده که صدای شکمش بلند شد
مینهو با خنده به جیسونگ نگاه کرد
می_داشتم فکر میکردم که چی شده امدی تو اتاقم که قبل از پرسیدنش جواب دادی، گشنته؟
خیلی مظلومانه فقط سرش رو تکون داد و به مینهو خیره شد
لبخند زد و خم شد و خیلی اروم دوباره لب‌هاش رو بوسید و از جاش بلند شد
می_پاشو بریم برات یه چیزی درست کنم
جیسونگ موقعیت رو مناسب دید که روی تخت نشست و چشماش رو مثل یه گربه کرد و به مینهو خیره شد
جی_چیز کیک؟
خندید و سرش رو به نشونه مثبت تکون داد
می_ میتونیم درست کنیم ولی طول میکشه ها میتونی تحمل کنی؟
جی_ خب یه چیزی که کمتر طول بکشه هم درست میکنیم
دلش برای اون همه معصوم بودن جیسونگ داشت مچاله میشد که خیلی سریع دستش رو زیر فک جیسونگ گذاشت و سرشو بلند کرد و یه بوسه سریع اروم روی لباش گذاشت
طعم لب‌های جیسونگ طعمی بود که تاحالا نچشیده بود ، یه ترکیب بهشتی از بستنی شکولاتی و توت‌فرنگی که ادم با هر بار مزه کردنش دوست داشت دوباره بچشه
می_پاشو بریم دیگه
جیسونگ نگاهی به بالا تنه لخت مینهو کرد
جی_اینجوری؟ نمیخوای لباس تنت کنی؟
می_تو که همه چیز رو دیدی کس دیگه ای هم که تو خونه نیست پس مشکل چیه؟
جی_خجالت بکش ، سرما میخوری یه چیزی بپوش بیا
و خودش زودتر از اتاق بیرون رفت

______________

توی اشپز خونه مشغول درست کردن چیزکیک بود و جیسونگ هم توی جای همیشگیش روی کابینت نشسته بود و گاهی با صدای شکمش اعلام حضور میکرد
جی_واییی بدو دیگه ، پس کی آماده میشه؟
می_بهت که گفتم باید تحمل کنی
جی_اون دفعه انقدر طول نکشید
می_ هم خودم دیدم هم فلیکس میگفت خیلی عجولی
جی_ایش، داشتم فکر میکردم که پتانسیل دوست‌پسرم شدن رو داری با این حرفت پشیمونم کردی
مینهو ظرف چیزکیک رو توی یخچال گذاشت و سمت جیسونگ برگشت
جلوش وایساد و دستهاش رو کنار بدنش قرار داد
می_یعنی میگی پتانسیلش رو ندارم؟
جیسونگ با شیطنت ابرویی بالا انداخت
جی_نچ نداری
می_ولی تا جایی که من فهمیدم من تایپتم
و سرش رو کج کرد و بدجنسانه تند‌تند پلک زد
جی_من اون موقع خوابم میومد تار میدیدمت،حرفام رو جدی نگیر
می_نه تنهاحرف،خودت کلا،مثلا تایپت اینجوریه که باید خوشگل باشه که هستم،خوش هیکل باشه که هستم، چیزکیک بلد باشه که بلدم ، خوش اخلاقم که هستم ، واو تو چه خوش‌شانسی ها یه کیس گیرت امده همه چی تموم ، ولی خب حیف دیگه که پیشنهاد دوستی نداده بهت باید مخش رو بزنی
جیسونگ چپ چپی بهش نگاه کرد
جی_مخش رو بزنم؟ مخش رو زدم که،حس مالکیت نداره که داره، نبوسیدتم که بوسیده، از لمس کردنم امتنا میکنه که نمیکنه ، دم به دقیقه هم از اول تاحالا همش بغلم میکنه ، اصلا من کاری هم برای مخش رو زدن نکردما بخاطر زیبایی هام خودش مخش زده شد، از بس پسر ماهیم، رویاییم اصلا از توی کتابا امدم
واقعا هم فرشته بود مگرنه که عاشقش نمیشد
می_اینارو ول کن ، کجا بودیم که شکمت مزاحم شد؟
لپ های جیسونگ سرخ شد و زبون دو متریش قطع شد
سریع از روی کابینت پایین پرید و مینهو رو پس زد و تو اتاقش رفت و فریاد زد
جی_هرموقع که اماده شد صدام کن

Prince's special flavorDonde viven las historias. Descúbrelo ahora