وارد قصر شد و با پدر و مادرش رو به رو شد
جی_پدر
هاسونگ_جیسونگ پسرم خوش امدی به خونه
به زور لبخندی روی صورتش نشست و بعد از تعظیمی برای پدرش اروم مادرش رو در آغوش گرفت
قطره اشکی از چشمش فرو ریخت ولی قبل از اینکه کسی ببینتش پاکش کرد و بعد از لبخند مصنوعی به اعضای خواندش به بهانهی استراحت سمت اتاقش رفت
جولیا نگاهی به همسرش انداخت و اروم زمزمه کرد
جولیا_من به دنیاش اوردم و بازم فکر میکنه میتونه اشک های توی چشمهاش رو ازم مخفی کنه ، همشون همینن، عالیجناب ازتون خواهش میکنم بزارید بهشون بگم، هم هیونجین و هم جیسونگ حقشونه بدونن
هاسونگ با عصبانیت سمت همسرش برگشت و بهش توپید
ها_ چی باعث شده این فکر به سرتون بزنه که من پسرهام رو دوست ندارم ؟فکر میکنین از دیدن ناراحتیشون خوشحال میشم؟ ولی نمیتونم بهشون چیزی بگم این بیشتر بهشون آسیب میزنه ، خیلی بیشتر از چیزی که فکرش رو بکنین
و روش رو از همسرش برگردوند و از سالن خارج شد
______________
هیونجین اروم و با تردید در اتاق جیسونگ رو زد و صدای گرفتش رو شنید، حالش رو میدونست هرچی نبود اون دو دوقلو بودن ، احساسات هم رو درک میکردن و قلبهاشون به هم متصل بود
جی_هیونجین میدونم تویی بیا داخل
هیونجین اروم وارد شد و سمت برادرش که رو به سقف روی تختش دراز کشیده بود رفت و کنارش دراز کشید
جی_از هفته پیش منتظرم سر و کلت پیدا بشه...جواب توام نمیده نه؟ هه...میدونست قراره مینهو بره...همشون میدونستن...هر چهارتاشون...میدونستن ميخواد باهام چی کار کنه و بعدش فرار کنه
هیونجین نمیخواست این خیانت فلیکس رو قبول کنه ، فلیکس هیچ وقت اینجوری از پشت خنجر نمیزد ، مطمئن بود که هیچ کس قلب مهربون فلیکس رو نداره
هی_نمیدونست
جی_میدونست...داشت میرفت ازم معذرت خواست، ازم قول گرفت که ازش متنفر نشم، میخواست بیشتر بگه و مینهو و چان جلوش رو گرفتن و بوم ...فرداش ناپدید شدن
هیونجین احساس کرد قطره اشکی از چشمش پایین امد، اون گریه نمیکرد فقط انعکاس احساسات جیسونگ رو تجربه میکرد
هس_من ایمان دارم به فلیکس، مسخرست ولی من به مینهو هم ایمان دارم...اونا بی دلیل نرفتن جیسونگ مطمئنم یه دلیلی دارن، مگرنه چرا حتی پدر هم نمیتونه با دربار سلطنتی استرالیا تماس بگیره؟ جیسونگ اگر نمیخواستت چرا باید برات چیز کیک اماده میکرد برای صبحونت در حالی که قرار بود صبحش غیب بشه و خودش حتی یه تیکش رو نخورده ؟ جیسونگ میدونستی فلیکس قبل از رفتنش برام براونی درست کرد، چیزی که خودش جونش رو براش میده ، هنوز براونی هاش رو دارم...مطمئنم یه دلیلی پشتش هست
YOU ARE READING
Prince's special flavor
Historical Fictionکاپل اصلی:مینسونگ کاپل فرعی:چانمین، هیونلیکس،یونبین،تهگیو ژانر: اسمات🔞،رمانتیک، کمدی خلاصه: قصه از اونجایی شروع میشه که شاهزاده شیطون و لجباز ما بخاطر بیماری که گیرش افتاده مجبور میشه باآشپز سلطنتی جذاب و باهوش به دور از تمام قوانین سلطنتی هم خونه...