یو_ به لطف دوستی چان و مینهو، مینهو رو بعد از سه سال دوباره پیدا کردیم ولی باز هم نمیتونستیم بهش بگیم بچه واقعیمونه، تا چند وقت پیش که خب احتمالا براتون توضیح دادن چی شده، تمام اینارو بهتون گفتم که بدونید و صد البته یه پیش گفتاری بشه برامونبه دری که اخر اخر سالن بود رسیده بودن
یونگچان در رو باز کرد و وارد شد و سه پسر هم پشت سرش
هیونجین از چیزی که میدید دهنش باز مونده بود
تابلوهای نقاشی کوچیک و بزرگ توی اتاق به شدت زیبا بودن
یونگچان لبخند زد و به هیونجین نگاه کرد
یون_ شنیدم به نقاشی علاقه داری و نقاش ماهری هستی برای همین اینجارو انتخاب کردم، تابلو ها کار دست ملکه هستش و البته بعضی هاش هم کار کریس و منه
هی_واقعا زیبان
یو_اگر میخواین تابلو هارو نگاه کنین مشکلی نداره میتونین از نزدیک ببینینشون و اگرم نمیخوایم که میتونین بشینین
سه پسر سمت تابلو ها رفتن و نگاهشون کردن
سونگمین واقعا از این همه هنرمند بودن چان لذت میبرد
اروم دستش رو روی تابلویی که چشمهاش رو به نمایش گداشته بودن کشید و لبخند زد
یونگچان جلو امد و صورت سونگمین رو توی دست گرفت
یو_ اوه پس صاحب این چشم ها تویی ، کلی دنبالش گشته بودم
سونگمین لبخند معذبی زد و از تابلو فاصله گرفت و سمت مبل ها رفت و کنار جیسونگ که تازه نشسته بود نشست
ولی هیونجین همچنان مشتاقانه به تابلوها نگاه میکرد و در همون حین گفت
هی_حقیقتا وقتی صدامون کردین به شدت استرس داشتم ولی این اتاق بهم ارامش داد
یو_تو دقیقا عین پدرتی همون قدر رک و بیریا، فلیکس بچه که بود برادرم رو عمو صدا نمیزد و میگفت فقط عمو هاسونگ عموشه ، واقعا عاشق پدرت بود، الان که باهات معاشرت میکنم میبینم که هنوز سلیقش همون اخلاق و رفتاره
هیونجین لپهاش گل انداخت، اینکه از پدر دوست پسر این چیزا رو بشنوه واقعا خجالتاور بود
یو_جیسونگ ولی کاملا اخلاقش شبیه مادرتونه ، جالبه که دوقلویین ولی یکیتون انعکاس جولیاست و دیگری انعکاس هاسونگ
جیسونگ لبخند زد ، این رو قبلا هم از این مرد شنیده بود
هیونجین اروم امد و کنار جیسونگ نشست
یو_چیزی که میخوام بگم اینه که اصلا توقع نداشتم رفتار پسرهام انقدر تغیر کنه، لیکسی شیطونم انقدر اروم بشه و مینهو حرف گوش کن نافرمان و به لطف شما این رو دیدم...لیکسی رو هرسهتاتون خوب میشناسین ، اگر دو دقیقه اروم بگیره و صحبت نکنه باید جهان رو گلبارون کرد ولی تو طول این یک ماه فقط بله و خیر ما ازش شنیدیم و یه جا نشسته بود و به گوشیش خیره شده بود و از اون طرف مینهو برعکس کل این یک ماه دنبال راه فرار از قصر بود و یا درحال نافرمانی، بهش میگفتی از راست برو از چپ میرفت، چان هم تغیر کرده بود و ترکیبی از مینهو و لیکسی شده بود ،یا کلا حرف نمیزد یا اگر میزد مخالف ما بود
YOU ARE READING
Prince's special flavor
Historical Fictionکاپل اصلی:مینسونگ کاپل فرعی:چانمین، هیونلیکس،یونبین،تهگیو ژانر: اسمات🔞،رمانتیک، کمدی خلاصه: قصه از اونجایی شروع میشه که شاهزاده شیطون و لجباز ما بخاطر بیماری که گیرش افتاده مجبور میشه باآشپز سلطنتی جذاب و باهوش به دور از تمام قوانین سلطنتی هم خونه...