سلام دوستان عزیزم!
ممنون که این فیک رو برای خوندن انتخاب کردید.
توجه داشته باشید که داستان کاملاً تخیلی و زائده ی ذهن بنده است و قصد توهین به هیچ شخصیت و آیدلی رو نداره.
ممنون از شما.
***
miracle in war
فیک معجزه در جنگ
***18 آگوست سال 1944 _ جنگ جهانی دوم
(منطقه اشغالی فرانسه _ ارتش متفقین)ساعت چهار صبح بود.
باران نم نم میبارید و هوا کمی سرد بود.
مردی خسته با اسلحهای درون دستش پشت سنگر ایستاده بود و با چشمهای خوابآلودش به منطقه نسبتاً تاریک نگاه میکرد.
کمی دورتر از سنگر و مکانی که سربازها در حال استراحت بودند دو آلفای مذکر بیصدا گوشهای در تاریکی قایم شده و همدیگر رو میبوسیدند.
تهیونگ به سختی از لبهای زیردستش جدا شد و به چشمان خمار و زیبای گردِ معشوقش خیره شد.
-باید یک چیزی بهت بگم!آلفای غالب لبش رو با خجالت به دندون گرفت و به گروهبان و یا مافوقش خیره شد و زیرلب گفت:
+اگه میخوای تو انجامش بدی، فقط انجامش بده. نیازی به اجازه نیست!پسر خم شد تا دوباره مردِ مقابلش رو ببوسه که تهیونگ سرش رو با خندهی بیصدایی ازش دور کرد و زمزمه وار گفت:
-من باردارم!برای دقایقی همه چیز از حرکت ایستاد.
آلفای کوچکتر مات و مبهوت بدون اینکه نفس بکشه، به مافوقش نگاه کرد.
خون تو رگهاش یخ زده بود و صداهای اطراف برای ثانیهای محو شد.
چطور همچین چیزی ممکن بود؟
مطمئن بود که مرد مقابلش یک امگا نبوده.
اون بارها بوی فورمونهای تند زنجبیل رو که از غدد رایحهی مرد منتشر میشد رو استشمام کرده و قطع به یقین میگفت اون یک آلفاعه ولی حالا چطور اون باردار شده بود؟لحظهای چشمهاش رو برای تمرکز بیشتر بست و همون لحظه بود که دو کلمه توی ذهنش نقش بست.
آلفای مغلوب!
لعنت بهش کیم تهیونگ یک آلفای مغلوب بود نه غالب.
آلفاهای مغلوبِ مذکر درست مثل امگاهای مذکر باردار میشدند و تنها فرقی که با امگاها داشتند، نداشتن دورهی هیت و سختیهای بارداری بود و البته که آلفاهای مغلوب برخلاف امگاها از نظر باردار کردن دیگران مشکلی نداشتند.
زیرلب فحشی نثار خودش که از اول ردهی آلفا رو نپرسیده بود، فرستاد که همون لحظه دستهایی دور صورتش حلقه شد و صاحب اون دستها صداش کرد.
-جانگکوک! خوبی؟آلفای کوچکتر چشمهاش رو باز کرد و با دقت به مرد خیره شد و زیرلب گفت:
+چند وقته؟کیم تهیونگ با لبخندی که روی لبهاش نقش بسته بود، جواب داد:
-نزدیک چهار ماهه...+باید سقطش کنی!
صدای نرم و لطیف جانگکوک دیگه ملایم نبود.
آلفا به سردی حرف میزد و خواستهی نامقبولی ازش داشت.
دستهای تهیونگ از دور صورت معشوقش باز شد و بهت زده پرسید:
-چی میگی؟ اون بچهی ما هستش!

VOCÊ ESTÁ LENDO
miracle in war
Fanficتهیونگ آلفای مغلوبی که در بحبوحهی جنگ جهانی دوم متوجه باردار بودنش از سرباز آلفاش، جانگکوک میشه. کاپل اصلی: kookv/vkook کاپل فرعی: namjin, sope, kookgi ژانر= عاشقانه، اسمات، امپرگ، انگست، امگاورس، جنگی...