01 Taehyung's life

421 24 8
                                        

عمارت شخصی پارک یوچان در محلی خصوصی با افراد و نگهبانای زیادی محافظت میشد
پارک یوچان در منظر عام مردی خوش نام و قابل اعتماد بود که دلسوز مردمش بود و تمام اهدافش رو بنا به صلاح عموم تنظیم میکرد.
قانون رو اطاعت میکرد اما در نهان خودش باور داشت که همیشه نمیتونه در چهارچوب قانون همه چیز رو کنترل کنه.
مسلماً کسایی که سالها محاکم دادگاه رو دور میزدن و خون مردم رو میمکیدن رو با طناب نازک عدالت نمیشد به بند کشید.
برای این درد ، مرهمی پیدا کرده بود که با موفقیت مواجه شد.
اما ایراد این راه حل غیر قانونی بودنش بود!
پس با تمام توانش این راز رو مخفی نگه داشته بود و جز خودش و افراد معدودی کسی از این موضوع خبر نداشت!
و واضح بود که مردی که ریاست جمهوری یک کشور رو بر عهده داره و مجری قانونه نباید خطا بره چون در غیر اینصورت چه انتظاری از خاطیان و ناقضان قانون میرفت!
بین پارک یوچان و باند مخفیش قراردادی نانوشته امضا شده بود که همگی از صمیم قلب اون رو پذیرفته بودن و در مسیرش پیش میرفتن.
کیم تهیونگ، داماد عزیزش یکی از اعضای این باند مخفی بود که با میل خودش پذیرفته بود قدم در این راه بزاره اما جیمین، پسر پارک یوچان خارج از این حیطه بود و اون از شغل مخفی همسرش بی خبر بود!
علت بی خبریش ناتوانی یا کم هوش بودنش نبود! چرا که اون باهوش و توانا بود و صرفا به امنیتش فکر میکردن تا اگر روزی مشکلی پیش اومد جیمین آسیب نبینه.

تهیونگ علاقه و وابستگی شدیدی به جیمین داشت و هر وقت که از کار پر ریسکش به خونه میرفت وجودش رو از عشق اون پر میکرد تا جون دوباره ای برای ادامه دادن بگیره.

                                 *
آخرین دور باند رو هم دور ساعدش پیچید و
با دقت دستشو نگاه کرد که مطمئن باشه کارشو خوب انجام داده

تهیونگ:  تموم شد

ساعدشو با دست دیگش گرفت و خیلی آروم پایین برد سوزش زخمش باعث در رفتن " آخ " از دهنش شد. و این تهیونگِ شیدا رو هراسون کرد.

تهیونگ: چی شد؟
جیمین: نگران نشو. یه لحظه دردم اومد.
تهیونگ: کدوم آدم ناحسابی ای باهات این کارو کرده که من ادبش کنم؟
جیمین: ورزشه دیگه! از عمد که نمیخواست آسیب بزنه. منم نمیدونستم انقد آماتوره وگرنه باهاش مبارزه نمیکردم
تهیونگ: پس مقصر مربی توئه. لازمه ملاقاتش کنم!
جیمین: چطوری کاری کنم کسیو مقصر ندونی؟ هر طور میپیچونم نمیشه.

مکث کرد و به چشمای مهربونش زل زد.

تهیونگ: نمیتونی! هر کسی عمدی یا غیر عمدی باعث بشه تو آسیب ببینی انتقام زخمای تن تو رو ازش میگیرم
جیمین: پس یکم بیشتر باید مراقب آدمای دورم باشم
تهیونگ: همینطوره!

بعد از جملات عاشقانه ای که با لحن جدی گفت کمی از حالت خنثی بودنش کم کرد و لبخندی زد
سرشو کمی جلوتر برد و خودشو به لباش نزدیک کرد
به فاصله ی میلیمتری ازش متوقف شد و چشماشو بست

AmnesiaWhere stories live. Discover now