****پیروزمندانه پاکت توی دستشو با حرکتی نمایشی وسط میز پرت کرد و با صدای بلندی که سرشار از انرژی بود شرح عملیات میداد
اطراف میزی که هیونگ هاش دورش نشسته بودن میچرخید و درحالیکه یه دستش توی جیبش بود، با دست دیگش روی شونه ی پسرا میزد و آروم قدم برمیداشتجونگکوک: در نهایت! کاری که باهم شروع کردیم رو من تموم کردم!
توی این پاکت سند همه ی اموالشون هست! که به نام ما زدن!
البته! توی اسناد طوری نشون میده که انگار ما همشو خریدیم و ننوشته که مفتی گرفتیم!از مزاح خودش پوزخندی زد و به چهره های رضایتمند بقیه نگاه کرد
یونگی بعد از شنیدن توضیحات جونگکوک عینکش رو از توی جیبش بیرون آورد و روی چشمش زد
و پاکت رو برداشت تا اسناد رو با گفته های کوک تطابق بدهجونگکوک: هی! وکیلِ مافیا! من کارمو خوب بلدم! بهم برمیخوره که میخوای چک کنی
اما اون در حالیکه ورقه ای رو از داخل پاکت بیرون میکشید و سرشو کمی کج کرده بود بدون نگاه کردن بهش جوابش رو داد
یونگی: ساکت باش حواسمو پرت نکن
نامجون دستشو زیر چونش گذاشت و منتظر به یونگی خیره شد تا مثل همیشه بی نقص بودن کار جونگکوک رو تصدیق کنه که البته سوالی براش پیش اومد
سرشو تا نیمه چرخوند و به جونگکوک نگاه کرد که پشت صندلیش ایستاده بودنامجون: با اون رییسشون که آخرین بازماندشون بود چیکار کردین؟
جی کی دسته ی صندلی چرخدار رو گرفت و نامجون رو سمت خودش چرخوند
روی دو دسته ی صندلی دست گذاشت و کمی خم شد تا مستقیم توی چشمای نامجون نگاه کنه و با چشمک معناداری جواب دادجونگکوک: هوپی و تهیونگ ترتیبشو دادن!
جیهوپ با لحن تمسخرآمیزی جواب غلطی به سوالش داد ولی میدونست نامجون و بقیه منظورشو میفهمن
جیهوپ: آره. دم آخری از سر شرمندگیِ کارای کثیفش خودشو کشت!
جونگکوک: آخی! دلم شکست! مرد بیچاره!نامی چین کمرنگی میون ابروهاش انداخت و نقطه ی نامعلومی رو زیر نظر گرفت
انگار که به اون شخص و آدماش فکر میکردنامجون: عوضیای حیوون! تازه کمشونم بود!
دوست داشتم اون مرتیکه رو قطعه قطعش کنم و بندازمش جلوی وولفی
جونگکوک: هی! وولف گوشت آدم نمیخوره!تهیونگ که بخاطر کار خسته شده بود و از شنیدن رجز خونیای جونگکوک حوصلش سر میرفت یه دفعه از روی صندلیش بلند شد
تهیونگ: مهم اینه که تمومش کردیم! به پارک یوچان هم خبرشو بدین
یونگی: تو نگفتی بهش؟
تهیونگ: نه. فرصت نشداز پشت میز بیرون اومد و سمت در رفت که از صدای جونگکوک ایستاد
جونگکوک: کجا؟

STAI LEGGENDO
Amnesia
Fanfictionجیمین که با تهیونگ ازدواج کرده و رابطه ی عاشقانه ای دارن از شغل مخفی اون و پدرش بی خبره و قربانی کارای اونا میشه بعد از مفقود شدن جیمین همه تصور میکنن اون مرده ولی.... کاپل اصلی: ویمین، ویکوک ژانر: مافیایی، درام، دارک نویسنده: همتا