+ حرفای جونگکوک
×حرفای جیمین
_حرفای تهیونگ
اینطوری گفتم که موقع خوندن گیج نشین
بقیه علامتا قابل فهمه نگران نباشین گیج نمیشین🙂↔️❤️پارت اول
+از امگا بودن خسته شدممم...چرا اینقد سخته چرا هیچ جا نمیتونم ی کار خوب پیدا کنم اصلا مگه ۷ روز هیت اونم چند ماه یکبار چی داره که بخاطرش به امگاها کار نمیدن..
+اه واقعا رو مخمه
چهار سال بود که بوسانو ترک کرده بود و بخاطر دانشگاهش به سئول اومده بود. الان که دانشگاهش تموم شده بود باید میرفت و شغل درستو حسابی دست و پا کنه. اون فارغ التحصیل رشته عکاسی از دانشگاه ملی سئول بود.
و طبیعتا باید توی شرکت های خصوصی استخدام میشد ولی هیچ جا حاضر نبودن به امگاها کار بدن!
اونم هیچ جوره حاضر نمیشد برگرده بوسان اون بخاطر امگا بودنش سعی کرده بود تا میتونه از خانوادش دور بمونه نه که اونا قبولش نکن...موضوع این بود میخواست موفق بشه و دست از پا دراز تر برنگرده به شهرش!
×الو...هی کوک کجایی؟ تونستی کار پیدا کنی؟ یه خبر عالی برات دارممم
+سلام جیمین، دارم از ۲۹ مین مصاحبه نا موفقم میام بیرون به سمت خونه،حدس بزن چرا؟چون پرسیدن و فهمیدن که من امگام واسه همین گفتن به امگاها کار نمیدن...باز هم همون داستان همیشگی!!
×تو تلاشتو کردی اتفاقیه که افتاده، عوضش ی خبر عالی دارم
+چه خبری؟
×میدونی یونگی توی شرکت کار میکنه و میگه رییسشون هیچ مشکلی با اینکه کارمندش امگا باشه نداره حتی نصف کارمنداشون امگان الانم اطلاعیه دادن و درخواست نیروی جدید دارن و این میتونه واسه تو عالییییی باشههاااااا
+واقعا جدی میگی؟؟؟؟من حتی نمیدونم چجوری باید ازت تشکر کنمممم
×اما من میدونم،امشب منو شام ببر بیرون ولی یونگی تا شب سر کاره و نمیتونه بیاد ولی بهش میگم بیاد دنبالمون و البته من مشروب گرون میخواماااااا
+خیلی خوب هیونگ میریم فقط خودت یه جا خوب پیدا کن بگو منم بیام همونجا فقط هیونگ لطفا جای خلوتی باشه حس میکنم نزدیک هیتمه و کمتر باید توی جای پر از الفا باشم
×اوه باشه دونسنگ میبینمت فعلاااا
خب تنها دوستی که جونگکوک داشت جیمین بود و با اون توی دانشگاه اشنا شده بود و بخاطر تلاشش واسه کار و درس کمتر با هیونگش وقت میگذروند
البته هیونگشم با مین یونگی تو رابطه بودن و باهم زندگی میکردن و جونگکوک کمتر اونو میدید
کوک واسه شب یه شلوار براق جذب مشکی پوشید و یه پیراهن سفید نازک گشاد که استیناشو تا زده بود و دوتا دکمه بالاییشو باز گذاشته بود ترقوه اش مشخص بود وموهای نرم و موج دارش که تا شونه هاش میرسید اونو به کیوت ترین امگا دنیا تبدیل کرده بود
YOU ARE READING
clumsy omega
Fanfictiongenre: smut..omegaverse..mperg..romance.. taekook داستان راجب ی امگاست که اهل بوسانه و بخاطر دانشگاهش میاد سئول ولی حالا که دانشگاهش تموم شده نمیتونه بخاطر امگا بودنش شغل پیدا کنه چون هیت میشن و خیلی کم به امگاها کار میدن از طرفی الفا ماجرا رییس یه...