part 9

99 28 4
                                    

حالا باید چیکار میکردن؟

ازدواج؟

اونا حتی میخواستن بچه رو سقط کنن

اون میدونست که تهیونگ نه تنها متعهد نیست بلکه اخلاق خوبیم نداشته که بشه باهاش یه هم خونه ساده شد اون بعنوان رئیس شرکت چقدر اذیتش کرده بود حالا پارتنرم نه بعنوان همسرش؟؟پدر بچه اش؟؟

این ازدواج میتونست ترسناک ترین بخش زندگیش بشه...

پدر تهیونگ:اما و اگه و آخه نداره! همین که من گفتم

بخواین ی روز دیرتر انجامش بدین نه تنها از کل ارثیه محروم میشین میتونم کارای خیلی بدتریم بکنم

مگه نه پسرم؟

تهیونگ که میدونست پدرش روی موضوع ازدواج اون و از اون بدتر چقدر واسه نوه ذوق داشت مطمئن بود حرفشو عملی میکنه به نشونه تسلیم چیزی نگفت

شام رو خورده بودن و از نظر جونگکوک مادر تهیونگ بهترین آشپز دنیا بود ولی چون اولین بارش بود که اومده بود خجالت می‌کشید خیلی غذا بخوره..واسه همین با اینکه خیلی دلش می‌خواست ولی دیگه نخورد.

حالا هم بزور پدر تهیونگ رو راضی کرده بودن که شب رو برگردن خونه..ولی پدر تهیونگ خبر نداشت که قراره جونگکوک شب رو خونه خودش بگذرونه نه خونه تهیونگ!!

+من رو برگردونین خونه خودم

_مراقب خودت باش نمیخام اتفاقی بیفته و پدرم مواخذم کنه!

+به پدر مادرم گفتم مجبورم برم ی سفر کاری طولانی مدت نمیخام چیزی از این جریان بفهمن

_اینطوریه بهتره،چیزی لازم داشتی باهام تماس بگیر

مجبوریم طبق حرفای پدرم پیش بریم اون واقعا خیلی راحت میتونه تهدیداشو عملی کنه

من همچیز رو واستون اوکی میکنم خونه پول هرچی

ولی نمیتونم شوهر یا پدر خوبی باشم و همه این ازدواج سوریه...من هم کلاب های شبونه رو میرم و تا قبل بدنیا اومدن بچه پارتنر هامو خونه ام میارم

تا مدتی که از سرش بیوفته و بتونیم طلاق بگیریم..

من شاید بتونم ی شوهر سوری باشم ولی ی پدر سوری هرگز..پس زودتر طلاق میگیریم

بهونه شو اوکی میکنم

+پس حضانت بچه رو میخام..وگرنه ازدواج نمی‌کنیم

_چی؟؟؟

+همین که شنیدین..کوتاه نمیام.

_خیلی خب واسه اونم بهونه ای جور میکنم فردام باید بریم کارای خرید و.. همش پنج روز فرصت داریم

+باشه قبلش بهم خبر بدین

















_چند مدل حلقه ازدواج می‌خواستیم

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Nov 05 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

clumsy omegaWhere stories live. Discover now