part4

119 24 0
                                    

_بله ...درسته..نه تازه کار نیست کارشو بلده..خیلی خوب باشه اصلا..همین که شما میگین ..باشه قطع میکنم دیگه

گوشیشو پرت زد رو میز

_یونگی این مرتیکه تا اخر این پروژه منو سکته میده

#چی میگه‌ مگه؟

_میگه واسه این پروژه باید شخصا خودم پاشم برم فرانسه ولی من کلییی کار سرم ریخته

#از اولش قرار بود جئون جونگکوک رو تنها بفرستیم عکسارو بگیره بگرده،تو دیگه چرا بری؟

_میگه میخواد من باشم و نظارت کنم میترسه اون عکاس چون جوون عه و تازه کاره بره و کارشو درست انجام نده تو که این مردو میشناسی فکر میکنه تا خودم نباشم هیچکی کارشو درست انجام نمیده

و این مرد یکی از مهم ترین مشتریای ماست و سالی چندین پروژه رو به ما میسپاره هر بارشم اینقدر حساسه

#خب چه عیبی داره به عنوان یه استراحت کوتاه بهش نگاه کن

_یعنی با اون امگا برم سفر کاری؟

#اره خب مشکلش چیه؟ نکنه مشکلی ه-

_نه نه اوکیه خودت بهش خبرشو بده ظاهرا باید واسه فردا بلیط جور کنیااا

#حله اوکیش میکنم

+چییی؟؟؟؟؟؟؟من؟؟؟؟؟؟؟

#اره جونگکوک مگه جز تو کسی هست اینجا اخه

+ یعنی من با رییس باید برم فرانسه؟ اونم دوتایی؟

#اره چتونه جفتتون مگه چی میشه پاشین برین ۴ تا عکس بگیرین بیاین دیگه

+چند روز وقت دارم؟

#حدودا ۱۸ ساعت

+ساعتتتتت؟؟؟؟

#یااااا..بسه دیگه کم شلوغش کن خب اره فردا ظهر پروازه دیگه حدودا اخر شب میرسین

+نمیدونی چند روز میمونیم؟

#دقیق نمیدونم دیگه اگه عکسارو خوب بگیرین و اوکی باشن ۲ ۳ روز طول نمیکشه

_بالاخره رسیدم خونه

_اجوما شام نیارین من نمیتونم چیزی بخورم

و اینکه من چند روزی نیستم نمیخواد بیاین غذا درست کنین میتونین چند روز استراحت کنین

اجوما خانوم مهربونی بود که کارای خونه تهیونگ رو انجام میداد (ایشون سنش زیاده واسه همین تهیونگ اجوما صداش کرد)

وارد اتاقش شد و رفت ساکشو بیرون بیاره و لباساشو داخلش بچینه

که باکسر سفید رنگی از داخل کمد بیرون افتاد

_این چیه؟هینننن این واسه همون امگای سیندرلاییه

واقعا دستو پاچلفتی بودهااا چجوری یکی باکسرشو جا میزاره اخه

clumsy omegaWhere stories live. Discover now