Part 15

41 13 13
                                    

هایییی
ببینید کی برگشتهههه
متاسفم واسه اینکه دوباره غیب شدم اما خب الان اینجام و سعی میکنم بهتر و زودتر آپ کنم پارتارو
بگذریم
برای جبران غیبتم قراره پارتای زیادی برسه دستتون
ممنون بابت صبوری حمایتتون
بخونید و لذت ببرید💛

❤️💛
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

- مشغول نوازش توله گرگش بود چشم هاش همچنان مشغول گردش روی آدم های مختلف بود اما با دیدن پسری که همراه هری نزدیکش میشد دقیق تر شد
درسته.. اون پسر شباهت زیادی به جف پین بزرگ داشت
موهای شکلاتی پوست سفید و چشم های قهوه ای تماما مشابه به اون مرد بود

* خب زین میخام ینفر و بهت معرفی کنم
لیام پین
ایشون دستیار نایل هوران و البته یه معمار فوق العادست و باید بگم نی به کمک این پسر اینجا رو به طرز باشکوهی ساخته

راجر با فهمیدن اینکه الفاش دوباره توجهش رو ازش دریغ کرده با حرص لبش رو گاز گرفت
اون آماده بود تا کسی که توجه الفاش رو ازش گرفته رو با نقشه های پلیدش از این دانشگاه پرت کنه بیرون
پس مخاطب نگاه زین رو با چشم هاش دنبال کرد و با دیدن پسر چشم های قهوه ای نیشخند شیطانی روی لب هاش نشست
البته اون از رایحه ی اون پسر فهمیده بود که یه امگاس
و البته که این باعث شد نیشخندش پرنگتر بشه
پس تصمیم گرفت سکوت رو بشکنه

: میدونی تو خیلی شبیه عروسک خرسیی

لیام که انتظار شنیدن همچین جمله ای رو نداشت جا خورده بود و رسما چشم هاش چهارتا شده بود با چهره ای که وادفاک رو داد میزد به پسری که تازه متوجه حضورش شده بود چشم دوخت

*هری تا اون لحظه تمام تلاشش کرده بود تا نخنده اما با دیدن چهره لیام دیگه نتونست جلوی خودش بگیره و بلند خندید( کاملا حق داشته)
و بعد درحالی که کمی از آثار خنده روی صورتش بود با معذرت خواهی اون جمع رو ترک کرد تا به برادر هاش که تازه وارد سالن شده بودند برسه
چون تا چند لحظه ی دیگه جشن شروع میشد
زین که سکوت رو توی جمع دید خنده ی ارومی کرد و دستش رو با احترام به جلو برد تا با اون عروسک خرسی دست بده
راستش به راجر حق میداد که اون جمله رو گفته باشه
چون لعنت
اون واقعا یه تدی بر کیوت بود
لیام هم سعی کرد لبخند کوچیکی بزنه و آروم دست آلفای خوشتیب رو گرفت و فشرد

+ببخشید که اینو میگم اما با توجه به شباهت ظاهریتون تفاوت زیادی دارین
به موهای رنگ شده ی راجر و سر بی موی زین اشاره کرد
و همینطور هیکل کمی ظریف اما همچنان ورزیده ی راجر
و هیکل زین که میشه گف درشت تر رو ورزیده تر بود
اون پسر فکر می‌کرد احتمالا راجر باید بتا یا امگا باشه
اما با شنیدن جمله ی مرد رو به روش متعجب بهش خیره شد

: درسته اما خب گرگ هامون تفاوتی ندارن چون جفتمون آلفا هستیم

راجر که تعجب پسر رو دید آبرویی بالا انداخت
عجیب بود که احساس بدی به اون امگا نداشت
معمولا با هر گرگ بتا یا امگایی به زین نزدیک میشد گارد می‌گرفت و با نیش کنایه اون هارو از آلفاش دور می‌کرد اما اون کاملا فرق می‌کرد و خب دلیل قانع کننده ای نمیتونست تو اون لحظه برای خودش بیاره پس فقط بیخیال شونه ای بالا انداخت و به سمت اون تدی بر انسان نما رفت
دستش رو دور گردنش انداخت و اون رو به سمت قسمتی از سالن که قرار بود جشن برگزار شه خب میشه گفت کشید

: میدونی تدی خیلیا همین حرف ها و راجب منو اون کچل میگن اما خب من از اون پیرمرد جذاب ترم مگه نه؟
و بعد دستش رو روی موهای خوش رنگش کشید و به پسر کنارش چشم دوخت
ولی کاش اینکارو نمیکرد
چون با دیدن اون چشم های حلالی شدن و چین های گوشه ی چشم هاش و خنده ای که باعث شده بود چال کوچیک روی گونش پیدا بشه حس کرد قبلش دیگه نمیزنه
چون محض رضای فاک اون خیلی خوشگل بود
و خب ما الان زینی رو داریم که با قیافه ی پوکر به راجری که اونو رسما به تخم چپش گرفته بود نگاه می‌کرد پسر مو بلوند به آرومی نزدیکش شد و سوالی نگاهش کرد

× چرا امشب همه انقد عجیب رفتار میکنن
اون از هری اینم از راجر
-سوال بجایی پرسیدی نایل اما خب منم گیج شدم و جوابی ندارم...

و سپس هر دو سری از تاسف تکون دادن و دنبال اون آلفا و امگا که غرق صحبت بودن رفتن تا به جشن برسن و همونطور که آروم قدم برمیداشتن شروع به صحبت راجب افرادی که دعوت شده بودن کردن

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

ووت و کامنت یادتون نره ~🖤

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Sep 20 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

𝐵𝐿𝑈𝐸 𝑊𝑂𝐿𝐹Where stories live. Discover now