اهم اهم
سلام
من اومدممم
بابت تاخیر متاسفم💓بریم برای پارت 10
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
' نگاهشو توی سالن میچرخوند و به بقیه دانشجوها که از سالن خارج میشدن نگاه میکرد
اممم هوپ مگه بقیه تو دانشگاه نمیمونن؟
° نوپ
این مهمونی که قراره امشب برگزار بشه فقط برای اساتید دانشگاه و معمار ها و سرمایه گزاراست
و اونا میتونن خانواده و دوستاشونو دعوت کنن
زین شمارو دعوت کرده پس شما میتونین امشب با ما اینجا بمونین
من میرم پیش تریپلت بای بای....
: زین چرا اونارو دعوت کردی ؟
با اخم و حسادت به الفاش نگاه میکرد و ازش جواب میخواست
اما زین تمام حواسش پی کبودی گردن راجر بود
اون کبودی که کار خودش نبود بشدت ازارش میداد
دست راج و گرفت و به خلوت ترین و تاریک ترین قسمت سالن برد
راجر متعجب به الفاش نگاه میکرد و دنبالش میرفت یا درستش دنبالش کشیده میشد
زین به دیوار چسبوندش و سرش و تو گردنش برد و زبونش و روی اون کبودی و جای نیشای اون جوجه دورگه میکشید تا زودتر خوب بشن...- بعد مطمئن شدن از اینکه زخم های راجر رو به بهبوده سرش رو عقب کشید و با قاب کردن صورت راجر با دستاش
لب هاش رو روی لب های پسر رو به روش کوبید و با ولع شروع به بوسیدن کرد
بعد از تایم کوتاهی از هم جدا شدن
راجر بخاطر بوسه ی ناگهانی نفس نفس میزد
و الفا با دیدن ناارومی تنفسش تکخنده ای زد و موهاش رو بهم ریخت
بعد اینکه تنفس اون گرگ کوچولو به حالت اول برگشت زین آروم و نوازش وار دستش رو روی گونه ی میتش کشید- تیک تاک
فکنم تنبیهم تموم شده
درسته دارلینگ؟
: البته که نهزین با شنیدن جواب راجر ابرو هاش رو بالا انداخت
و نگاه سوالیش رو به پسر لجبازش دوخت
: تو اون گربه ی جنگلیو دوستش رو دعوت کردی و حتی وقتی بهم گفت کلاغ توجهی نکردی و حتی سعی نکردی بهش بفهمونی منم یه الفام.. آه فاک به چثه ی کوچیکم..
و یهو انگشت اشاره رو به حالت تهدید وارانه ای جلوی صورت مرد تکون داد..و اینکه تنبیهت دو برابر میشه زین مالیک
و باز هم با بی توجهی به سمت ادوارد که سرگرم صحبت با مارسل بود رفت
زین با خنده سری از تاسف برای پسر حسودش تکون داد
و با قدم های اروم به جمع تریپلت پیوست....
راجر این بار خودش و تو بغل مارسل پرت کرد و جواب نگاه متعجبشو با لبخنده بزرگی داد
چند دقیقه گذشت
الفای عینکی سرش و دم گوشش خم کرد و گفت
نمیخای با زین اشتی کنی ؟
راجر اخمی کرد با حرص نگاهی به اون دوتا امگا که با فاصله ازشون نشسته بودن انداخت و لبشو محکم گاز گرفت
: میدونی مارسی همین چند دقیقه پیش داشت با یه امگا لاس میزد
البته لاس نه ولی دسته کمی ازش نداشت
تازه اونارو به مهمونی شب دعوت کرد و وقتی اون گربه جنگلی چموش به من راجر مالیک که یه آلفا ی بالغم گفت کلاغ و اون آلفای پیر حتی یک کلمه هم راجب اینکه من امگا نیستم بهش نگفت
الان انتظار داری ببخشمش؟^ مارسل که تمام مدت سعی میکرد به قیافه لحن طلبکارانه و حرصیش نخنده سرتکون داد و دستش و دور کمرش حلقه کرد
^ الان که میبینم یجورایی حق با توعه اما واقعا دلت میاد بهش بیتوجهی کنی؟
نگاش کن
: از گوشه چشم به زین نگاه کرد که یه گوشه تنها نشسته بود و تو فکر بود و مشخص بود کلافه است
گرگ درونش داشت با دلتنگی زیاد
ناارومی میکرد و الفاش و میخاست
هری بهشون نزدیک شد و گونه مارسل و اروم بوسید
*هی کیتن هنوز با الفات قهری؟
اینجا کلی امگا و بتا هست که میخان یه الفای جذاب و پولدار مثل زین و تور کنن
بهتر نیست بری پیشش و بهشون نشون بدی اون الفا ماله توعه ؟
هری که تقریبا تونسته بود به هدفش برسه
با لحن مرموز تری ادامه داد
*مثلا ببین
اون چنتا دختری که اون گوشه وایستادن
من شنیدم که داشتن برای نزدیک شدن به زین نقشه میکشیدن تو که نمیخای این اتفا...
با بلند شدن راجر و رفتنش سمت زین فهمید نقشه اش گرفته~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
کامنتو ووت یادتون نره💛

CZYTASZ
𝐵𝐿𝑈𝐸 𝑊𝑂𝐿𝐹
Wilkołaki𝐵𝐿𝑈𝐸 𝑊𝑂𝐿𝐹 ما امگامونو پیدا کردیم اما..اما..اون یه گرگ ابیه ... 💚💙 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐥𝐚𝐫𝐫𝐲 (𝐭𝐫𝐢𝐩𝐥𝐞𝐬𝐭 /𝐥𝐨𝐮𝐢𝐬) (𝐳𝐚𝐲𝐧/𝐫𝐨𝐝𝐠𝐞𝐫/𝐥𝐢𝐚𝐦)_(𝐬𝐡𝐚𝐰𝐧/𝐧𝐢𝐚𝐥𝐥) 𝐠𝐞𝐧𝐫𝐞 : 𝐫𝐨𝐦𝐞𝐧𝐬 . 𝐨𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬 . 𝐬𝐦𝐮𝐭...