ChApTeR 10

1K 124 56
                                    

(پنج سالگی واندی مبارک♥❤)
-اها..ادرس خونتونو بده بیایم دنبالتون میخوایم بریم بیرون دوتایی حال نمیده چهارتایی بریم(چ پسرخاله شد)
-اوه ماهم بیرونیم..بیاین کنار برج ساعت
-اوپس باشه..بابای
-بای هز
قطع کردم که جیغ جورجی بلند شد
-جیییغ تو ادرسو دادی بهشون؟اخه من به نایل گفتم از داداشت بپرسو قطع کردم
-گفتم کنار برج ساعت بدو برو اماده شو
-بباااشهه
دوید تو اتاق و منم رفتم تو اتاق یه پیراهن ابی که چشامو روشن تر نشون میداد و یه شلوار جین چسب پوشیدم و موهامو بهم ریختم مورد علاقه جورجی(و مننن*-*) و رفتم دم در اتاق جورجی
-جورج اماده نشدی؟
-چرا چرا اومدمممم
جورج اومد بیرون یه نیم تنه تنش بود با یه سرهمی لی موهاشم رو شونش ریخته بود با ارایش همیشگی ملیحش و البته ال استارای صورتی و کیف کوچیک صورتیش
-چطورم؟
-طبق معمول زشتتتت
-لووووو
-شوخی کردم طبق معمول خوشگل..من چی؟
-ببین اگه داداشم نبودی الان باهام ازدواج کرده بودی
-عه؟اینجوریاست؟
-بله..اینجوریاست حالا بدو بریمممم
دوید و رفتیم پایین
-تو رانندگی کن لو
-تو رانندگی کنی که من سکته میزنم
لبخند زد و سوار شد و ما چهار دقیقه بعد اونجا بودیم
-یوهو حقا که داداش خوودمی
-اره دیگه حقا که داداش خودتم(ایناهم که خلن)
پیاده شدیم که همون لحظه یکی پشت ماشینمون پارک کرد..هز و نایل
-سلاممم دیر کردیم؟
نایل گفت
-نسبتا
جورجی جوابشو داد
-خب ببخشید حالا کجا میخواین برین؟
هری گفت و من جوابش رو دادم
-نمیدونم
-بریم دیزنی لند(دیزنی لند باحال ترین شهربازیه که تو خیلی از کشورا هستش)
اینو نایل و جورجی باهم گفتن
-حقا که بچه ای جورجی
-عه لووو بیا بررریمم لطفا
مثه گربه شرک با چشای ابیش زل زد بهم
-خیلی خوب اونجوری نگام نکن بریم
-یووووهوو عاشقتم
سوار ماشین شد و ما رفتیم دیزنی لند..نایل و جورجی رفتن خوراکی بگیرن و هریم اومد بغل من واستاد
-من هنوزم شَک دارم جورجی بزرگ شده باشه
-منم هنوزم شَک دارم نایل از من بزرگ تر باشه
-نایل ازت بزرگ تره؟
-اره
-بهش نمیخوره
-از بس سرخوشه بایدم نخوره
جورجی و نایلو دیدم که سوار ترن هوایی شدن و قبل از حرکتش جورجی داشت سلفی میگرفت
-دیووننا
هری گفت
-ولش کن بزار شاد باشن
-بیا بریم اونور اینور شلوغه
-باشه
رفتیم طرف خلوتی که هز میگفت و من نشستم رو یه تکه سنگ و هری جلوم نشست
-لو؟
-بله؟
-یه چیزی بپرسم؟
-بپرس
-مامان بابات زندن؟
-نه چند سال پیش مردن اون گردنبند L&G رو دیدی؟گردن جورجی مامانم داشت میمرد اونو به جفتمون داد و ازمون قول گرفت مراقب هم باشیم..تو چی؟مامان بابات زندن؟
-نه..مامان من اول بابای نایلو کشت بعد بابای منو بعدم مارو قرنطینه نگه داشت..هه..ازش متنفرم..نایلم متنفره..اون..یه عوضیه
شلوارشو با دستش فشار داد جوری که بند انگشتاش سفید شد..دستاو رو دستاش گذاشتم که دستاشو شل کرد و دستامو گرفت(چه دست تو دستی شد:|)
-تو استریتی لو؟
-چی؟
-نگو که معنیشو..
-معلومه که میدونم..ولی نه نیستم جورجی استریته ولی من نه
-خب پس یعنی تو یا جورجی هوموفوبیک هم نیستین؟
-نه من که اصلا..جورجی هم همینطور تو چی؟
-من بای ام و جز مامانم نه من نه نایل هوموفوبیک نیستیم(معنی خواستین بگین..چقدر من از هوموفوبیکا بددم میاد-_-خودخواه ها-_-)
-منم همینطور
اومد بغلم نشست
-لو؟
-بله هری؟
-میدونی چشات خیلی قشنگن
برگشتم و زل زدم تو چشاش..فاک..چشاش مثه دوتا زمردن که دلت میخواد بگیریشون تو دستتون
-نه به اندازه چشای تو
لبخند زد ما مثه عاشقا زل زدیم بهم و اجزای صورتمونو بررسی میکردیم نگام قفل شد رو لباش نگاه اونم قفل شد رو لبام..که..

**************************************
هرگونه فحش به من بخودتان باز میگردد اما فحش به عمم ازاد است
برای بار9876543210 میگویم کمی ووت اند کامنت دهید دوس‌تان
ووت اند کامنتت پلیییییز

No CoNtRoLWhere stories live. Discover now