ChApTeR 2

1.7K 174 28
                                    

Georgia'Pov

اون..اون..اون یه..روا.نیه..فاک..صدای در خونه اومد و من لرزیدم و ترس وجودمو گرفت البته با دیدن ساموئل ترسم ریخت و پریدم بغلش

-جورجی؟عشق من؟چیشده؟چرا گریه میکنی؟

-س..سر..سر..استیو..تو..تو..اتاق..اتاق..من..من..بود..

-هرزه لعنتی کار اونه..هیش عشقم..تموم شد..باشه؟دیگه گریه نکن..هیشش اروم عمرم اروم

بلندم کرد و رو مبل نشست و منو رو پاش

-جورجی من عشقم تموم شد من الان پیشتم اروم باش اروم تموم شد نفسم

لباشو رو موهام حس میکردم و ناخودآگاه لبخند زدم برگشتم طرفش ک با چشای عسلیش رو به رو شدم و لبای همیشه قرمزش یهویی لباشو و لبام گذاشت و من با لباش کاملا اروم گرفتم و..

-اهم مجرد اینجاستا

صدای لو بود ک مارو از هم جدا کرد و من لب پایینمو گاز گرفتم و سام(مخفف ساموئل)لبخند

-سلام داداش

-سلام سامو

-فاک یو لو اینجوری صدام نکن

-فاک یو تو سامو

-اههه بسههه بس کنین

جیغ زدم و جفتشون خفه شدن و گوشی سام زنگ خورد

-چیه جانی؟...باشه..باشه نخور منو عوضی..اومدم..برو به جهنم..بای ...

قطع کرد

-جانی همیشه مزاحمه من برم فعلا

لبامو بوسید و بلندم کردو خودشم بلند شد و بعد دست دادن با لو رفت طرف ماشین ک بیرون خونه بود و ما از تو نگاش میکردیم سام برام بوس فرستاد و دست تکون داد و سوار شد..بومب..صدای انفجار بلند شد..نه نه نه..این غیر ممکنه..ساموئل من زندس

-سااااااااااااموووووووئللللللل نههههه نههههه اون زندس اوون زندس

جیغ کشیدم و خواستم  بدوام طرف ماشین ک لو منو کشید تو بغلش هق هقم بلند شد و مشت زدم به سینش ک چشام سیاهی رفت و از بقیه اتفاقا چیزی نفهمیدم...

بدبخت جورجیا=|
دلم براش سوخت
هاهاها از قسمتای بعد قسمتای انتقام لو و جورجیاست
و اینکه ممنون ک 20 نفر خوندن
4نفر رای دادن
و هیشکی کامنت نزاشت
قسمت بعد اگه رای و کامنت اینجوری باشه نمیزارم
همین دگ^_^

No CoNtRoLWhere stories live. Discover now