ChApTeR 12

832 111 27
                                    

زین؟چیی؟زین اینجا چیکار میکنه؟با دیدن من چشاش گرد شد الکسم همینطور
-لو؟
-زین؟تو اینجا چیکار میکنی؟
-شما همو میشناسین؟
هری با تعجب پرسید
-اره..خب هری لو
جورجی پرید وسط حرفش
-زین پسر عموی ماست الکس هم دوست صمیمی منه فکر نمیکردم شما هم بشناسینشون..
-اوه اره زین دوست منو نایله
-لو میتونم دو دقیقه باهات حرف بزنم؟
-اره زین حتما
منو کشید یکم دورتر
-وات د فاک لو؟اینجا چ خبره؟
-تو باید بگی ن من اینارو از کجا میشناسی؟
-دوستامن؟
-دوست؟اینا کل خانواده دختر خاله و پسرخالتو از بین بردن بعد میگی دوست؟
-چی؟
-اینا پسرای جسیکان؟
-چی داری میگی؟اینا از مامانشون متنفرن
-هه احمق برای منو تو نقش بازی میکنن
-نه لو نه
-اره
-لو تو هیچکاری نمیکنی لو هیچکار
-صداتو برا من بالا نبر
-من بهشون میگم
-بگو..تو تنها فامیلتو به دوستای عوضیت فروختی مالیک دیگه حتی اسم من و خواهرمو نمیاری نه تو نه الکس روشنه؟
-لعنت بهت تامیلسون باشه نمیگم
-زین من اینه
اه کشید و رفتی طرف هز و نایل و جورجی و الکس
-اوه ببخشید معطل شدین
-نه اصلا..
هری گفت ولی با یه حالت خاصی..فکر کنم عصبی..نمیدونم..
-لو؟
جورجی در گوشم گفت
-جونم جورجی؟
-داریم میریم خونه برام قرصامو میگیری؟
-کدوم؟
-قبلیا
-منظورت چیه؟
-لو من..ترس جدید گرفتم
-از چی؟
-خونه بهت میگم
-باشه
-بچه ها شما گشنتون نی؟
نایل با شیطنت گفت
-چرا اتفاقا خیلی
جورجی هم همونجوری جواب داد خب این جورجیه تو بدترین شریط خودشو خوب نشون میده این ویژگی خوب یا بد رو منم دارم..نایل دستشو جلوی جورجی گرفت
-افتخار میدین مادمازل؟
جورجی دستشو گذاشت تو دست نایل
-حتما موسیو
رفتن و پشتشون الکس داد زد
-واسین ماهم بیایم
و دست زینو دنبال خودش کشید
-تو گشنت نیست؟
هری پرسید
-هممم..
چشمم خورد به یه دکه کوچک که توش غذاهایی مثه همبرگر و سیب زمینی بود و بوش کل شهربازیو برداشته بود..امم..به به
-حتی فکرشم نکن لو
-هرری مگه چیه؟
-اون دکه کثیفه
-بیخیال مراعات بیشتر بدتره..بیا
دستشو گرفتم و کشیدمش دنبال خودم
-لووو
-حرف نباشه..اقا لطفا دوتا هات داگ و یه سیب زمینی سرخ کرده بهمون بدین
-لووو مس..
انگشتمو رو لباش گذاشتم
-هیشش بس کن هز..
نیشخند زدم و زل زدم به جنگل های هری(چشماش منظوره)و داشتم تو عمق و وسعت جنگل گم میشدم که صدای فروشنده منو از گم شدن نجات داد
-اقا بفرمایید میشه15.50£(پونزده پوند و پنجاه سنت)
-اوه مرسی
برگشتم طرفش و 16£(شونزده پوند☺)بهش دادم
-بقیش مال خودت
-اوه..مرسی
هات داگ هز رو بهش دادم و دستشو کشیدم و نشستیم
-امم خب این خوشمزست
-ارههه
تایید کردم و یه گاز از ساندویچم زدم
نزدیک سه دقیقه بعد ما غذامون یا بهتر بگم غذای کثیفمونو خوردیم ..به هری نگاه کردم که گوشه لبش سسی شده بود..خیلی غیرمنتظره دستمو بردم نزدیک صورتش و سس رو پاک کردم..لعنتی لباش خیلی نرمن..اون با اون جنگلای لعنتیش زل زد بهم..فاک اونا باعث میشن من لویی قوی نباشم..

*********************************
خب این چپتر کم بود میدونم ولی قول میدم پس فردا زیاد بتایپم چون فردا وقت سر خاروندنم فک نکنم پیدا کنم و اینکه من یه فن فیک دیگه میخوام بزارم فقط یه نکته میمونه به نظظر شما به هری میخوره پرنس عوضی باشه یا لو؟
این بین دوستام یکی دراومد گرچه خودمن میگم هز ولی خب..
ووت اند کامنت پلیز^_^

No CoNtRoLWhere stories live. Discover now