ChApTeR 17

963 127 28
                                    

رو تخت دراز کشیدم که در دستشویی باز شد و هری اومد تو اتاق..لبخند زدم اون نگام کرد و لبخند زد بعدش اومد بغلم دراز کشید و سرمو رو سینش گذاشت..همینطور که با موهام ور میرفت گفت
-لو؟
-جانم؟
-میدونی تو خیلی خوبی
-نه هری نیستم
-چرا هستی..خیلی خوبی
-هری تا همه چیمو ندونستی قضاوتم نکن..من خوب نیستم
-چیزی شده عشقم؟
-نه هز
-لو؟میخوای بریم..بیرون؟
-نه..میخوای بریم تو..امم..باغ؟
-باشه پاشو بریم
بلند شدم و هریم بلند شد دستمو گرفت و رفتیم تو باغ و قدم زدیم
-بیا بشینیم
-باشه
هری نشست و منو نشوند رو پاش بهش تکیه دادم و گذاشتم عطر تلخ وارد ریه هام شه
-لو..؟
-جانم؟
-بیا یه کار باحال کنم
-مثلا؟
-جرعت حقیقت..
-هممم باشه
-هرکی انجام نداد تا یه هفته هرچی اونیکی بگه رو گوش میده
اروم خندیدم
-باشه
-جرعت یا حقیقت لو؟
-حقیقت
-ترسو کوچولو من
-خودتی
-بیشتر از همه از چی میترسم
-نمیدونم
-جواب بده نپیچون
-نمیدونم هز شاید از اینکه جورجی رو از دست بدم شایدم از اینکه تو رو از دست بدم..شاید اینکه یه سری چیزا رو بفهمی و ازم متنفر شی
-مثلا؟
-هیچی..هری
-هروقت خواستی بگو
سرمو تکون دادم..من واقعا از همه اینا میترسم..خیلیم میترسم..
-من جرعت
نگاش کردم که لبخند زده بود
-هممم خبببب استایلز عزیز..هممم نمیدونم..واسا..اها پاشو برام برقص
-چییییی؟
نیشخند زدم
-مثه یه استریپررررر
-لوییس مالیک..من عمرا همچیکاری نمیکنم
-اووه پاشو رقص هز کسل کننده نباش
-لووووو
-نزن منووو
بلند خندیدم
-تو قلقلکی نیستی؟
-من؟نهههه کی گفته؟
نیشخند زد و دستاش رفت طرف شکمم و قلقلکم داد
-ولمممممم کنننن هرییییی..
-نچ نچ نمیشه تورو باید ادب کنم
-ولم..ولم..کن
بلند میخندیدم و سعی میکردم هلش بدم..ولی نمیشد..پس لبامو یهویی رو لباش گذاشتم و لباشو بوسیدم..اون دیگه قلقلکم نداد و منو بوسید..پاهامو دورش حلقه کردم و اروم لبامو از لباش جدا کردم و نفس نفس زدم
-عا..عاشق..عاشقتم..لو..لوییس..م..مالیک
من مالیک نیستم..میخواستم داد بزنم..من لوییس ویلیام تامیلسونم..همونی که میخواد بکشتت..ولی..ولی..نمیتونم بکشمت..لعنت بهت من باید بتونم..باید
-لو؟
-جا..نم؟
-خوبی؟
-اره..منم دوستت دارم هرولد ادوارد استایلز
لبخند زد که یهو من نیشخند زدم
-تا یه هفته هرررچییی من بگگممم
-چی؟
با تعجب نگام کرد
-تو نرقصیدی..پس تا یه هفته..هرچی من بگم همونه عزیزم
-لویی..این جر زنیه
-نه عشقم طبق شرطمونه لطفا جر نزن
-باشه قبول
لبخند زدم و سرمو رو سینش گذاشتم..من عاشق این ارامشم..
-عاشقتم
زیر گوشم زمزمه کرد و لاله گوشم و بعدش گردنمو بوسید
-منم
نمیفهمم چمه؟..من دارم بازیش میدم..پس چرا وقتی منو میبوسه داغ میکنم؟..فاک..فاک ب همه چیز..
-هری؟
-جانم؟
-انقدر خوب نباش
-چی؟
-لعنتی تو خیلی خوبی و داری دیوونم میکنی
-من نه تو خوبی
-نه هری اینو نگو من خوب نیستم
-چرا؟
-چون..چون..بیخیال
-باشه هروقت خواستی بگو
-باشه
-پاشو بریم تو اتاقت
-چرا؟
-چون اونجا میتونیم یه سری کارا بکنیم
-مثلا؟
-بماند حالا پاشو بریم
-باشه بریم
بلند شدیم و رفتیم تو خونه صدای خنده های بلند جورجی و نایل میومد..شونه هامو بالا انداختم و دست هریو کشیدم تو اتاقم و نشستم رو تخت اونم نشست و منو نشوند رو پاهاش پیشونیشو چسبوند به پیشونیم و لبخند زد نگاش بین لبام و چشمام در گردش بود چشماش سبز براق شده بودن..فاک چشماش عالین..لباشو رو لبام گذاشت لباش داغ داغ بودن و من احساس میکردم دارم اتیش میگیرم..زبونشو وارد دهنم کرد و اونو میزد به زبونم و همینطور سقف دهنم..یکم ازم فاصله گرفت و نفس کشید بعدش زبونشو رو لبام کشید..لباش باد کرده بود و صورتی پررنگ شده بود..دستشو رو من(اونجاش منظورشه-_-) گذاشت و فشار داد و من یه اه از دهنم خارج شد
-فاک لو
لبخند زدم..من عاشق اینکارای هریم..درسته که نباید باشم ولی متاسفانه یا خوشبختانه هستم..ولی نباید کسی اینو بفهمه هیچکس..
***********************************
من این قسمتو دوست داشتم:))
ببینین چقدر خوبم هم ورکینگ بال رو گذاشتم هم اینو هم میخوام ای کنت استی رو بزارم شما هم یکم ووت و کامنت بدین دیگه:( بازدیدا چقدره بعد ووت و کامنت چقدر:( شرط رای باید بزارم عایا؟دوستانی ک میخونین ن ووتی ن کامنتی حداقل اون انگشت محترم رو رو یه دکمه ستاره فشار بدین لطفا-_-
راستی^_^لویی خیلی عشقه^_^مهمونی امشبو میگم*-*نایل و هری نیستن توش ولی:((((( چقدر حرفیدم:|
ووت اند کامنت پلیز-_-

No CoNtRoLWhere stories live. Discover now