Chapter 15

1.2K 154 57
                                    



*دید لویی*

فک کنم از دیشب تا الان خیلی خوابیده بودم.

چون نزدیک ظهر بود.
هنوز اثرات الکل تو بدنم حس می کردم.

ولی نمیخواستم از رو تخت بلند شم.

هری منو سفت تو بغلش گرفته بود.حتما دیشب منو اورده بالا و از اون موقع تا الان تو اغوشش خوابیدم.

لعنتی لباسامم دراورده.
فقط باکسر پام بود.
سرش نزدیک گوشم بود و میتونستم صدای نفساشو بشنوم.

نمیخواستم بیدارش کنم.نمیخواستم راجب دیشب حرف بزنم.

ته دلم میخواست الان دستاشو از دورم باز کنم و از تخت برم بیرون.

بهش بگم برو پیش همون هرزه ات بخواب که دیشب داشت بهت بلوجاب میداد نه نامزد قراردادیت که واسش یه ذره هم احترام قائل نشدی و گند زدی به همه چی.

یعنی دیشب اونقد مست بود که داشت اینکارو میکرد؟
اگه کسی جز من این صحنه رو دیده بود چی میگفت؟
اصلا مامانش نمیپرسه که نامزد داری ولی با هرزه ات میخوابی؟ نمیپرسه چرا این هرزه هنوز دور و برته؟

حتما مامانشم از همه ی کاراش خبر داره.

یکم پامو تکون دادم،فک کنم پام خواب رفته بود،هری هم تکون خورد.

سریع چشمامو بستم و خودمو بخواب زدم.

میخوام خودش زودتر بیدار شه از این اتاق بره بیرون،اصلا میخوام شده تا روز بعد همینجا میخوابم تا باهاش دهن به دهن نشم.

" کوچولوی من بیدار شده؟"

اه اه اه کوچولوی من؟
هری برو خودتو مسخره کن..
بعدشم بیدار شده باشم ،مثلا میخوای چیکار کنی.

" دیشب به حرفم گوش ندادی ،تا بود،مشروب خوردی،واسه تنبیهت اماده ای؟"

هری با اون صدای خاصش حرف میزد،صدایی که هر ادمیو از خود بی خود میکنه.

تنبیه؟
همین که دیشب رفتی تو اون اتاق و اسکایلر واست ساک زد از هزار تا تنبیه هم بدتر بود...

میدونم عمدا اینکارو کردی تا حرص منو دربیاری...
میدونم...

" انگار زبونتو بریدن ؟ مطمئنم بیداری..گوش بده چی میگم...خودمون قراره دو روز دیگه هم اینجا بمونیم و این دو روز قراره حسابی بهت خوش بگذره ولی قبل از خوش گذرونی باید الان بلند شی و کل خونه رو که بخاطر دیشب کثیف شده تمیز کنی و بعد از اون واسم صبحونه اماده کنی"

REVENGE TO LOVE ( Larry /persian)انتقام تا عشقDonde viven las historias. Descúbrelo ahora