•Chapter 13•

5.5K 376 96
                                    

وقتی لبای هری به گردنم حمله کردن لرزه ها رو روی ستون فقراتم حس کردم . انگار الکتریسیته توی کل بدنم جریان داشت . اون روی من بود و با خشونت کمرشو بهم میمالید . میتونستم برآمدگیشو دوباره حس کنم و یه ناله ی خشن از لب هاش بیرون اومد .

" میبینی ، باهام چیکار کردی؟ دیوونم کردی . حتی یه روز هم نبود که راجب خودمون...اینجا...روی تخت فکر نکرده باشم "

هری آخرین بخش رو بین بوسه ها گفت . به بوسیدن گردنم ادامه داد ، می مکید و گاز میگرفت ، آروم بی حسم میکرد . وقتی به نقطه ی حساسم رسید دیگه نمیتونستم ناله هامو کنترل کنم . میتونستم لبخندشو روی پوستم حس کنم. اون حتما باید خیلی به خودش افتخار کنه که توی همچین مدت کوتاهی انقدر خوب بدنمو میشناسه . عوضی .

من نیاز داشتم که به خودم بیام . من نمیتونم با رئیسم بخوابم . شروع کردم به عقب کشیدن ولی اون دوباره منو سمت خودش میکشید . من سینه ش رو هول دادم و اون موهامو کشید .

" آههه، هری "

بخاطر چنگ محکمش به موهام ناله ای کردم. اوه ، نه ، اون عصبی بود .

" تو الان مال منی میفهمی ؟ هیچ وقت خودتو از من دور نمیکنی و هیچ مرد دیگه ای هیچ وقت بهت نگاه نمیکنه و حتی فکر لمس کردن چیزی که برای منه به سرش نمی زنه . من خوشم نمیاد هیچ مردی نزدیکت بشه . اصلا میدونی الان چقدر فاکینگ هات به نظر میرسی؟ روزی که پاتو توی دفترم گذاشتی ، اولین فکری که به ذهنم رسید این بود که بذارمت روی میز و اونقدر بکنمت که ستاره ها رو ببینی "

اون با خشونت توی گوشم زمزمه کرد ، و منو از قبل خیس تر میکرد . یه جورایی این طور با مالکیت حرف زدن و حرفای کثیفش باعث میشد خیلی تحریک بشم. حتی نمیدونم چرا...

اون منو بیشتر سمت خودش کشید و محکم گردنمو بوسید . دستام راهشونو سمت موهای فر نرمش پیدا کردن و اونا رو کشیدن ، که باعث شد یه ناله ی دیگه از هری بیاد .

" لخت شو "

اون گفت . منم همونطور که بهم گفته شده بود شلوارک سفید و تی شرت صورتیم که همین چند ساعت پیش پوشیده بودمشون رو درآوردم . حالا دیگه فقط سوتین و شورت سفید رنگ تنم بود.

"بقيه لباس هات رو هم در بيار "

اون پوزخند زد . اوکی . بزار یکم اذیتش کنیم .اروم شورتم رو پايين کشیدم و در حالی که لب پایینم رو گاز میگرفتم ، معصومانه بهش نگاه کردم . شنیدم که به سختی نفس کشید و لبخند زدم.

خم شدم و بهش نزدیک تر شدم و پیراهنشو از تنش درآوردم . وقتو تلف نکرد و شلوارشو درآورد و حالا فقط باکسرش تنش بود که محکم بهش چسبیده بود

منم همینکارو با سوتینم کردم و هری برنامه هایی توی سرش داشت . وقتی سوتین رو درآوردم هری فورا دستامو بالای سرم قفل کرد .

" تلاش میکنی که اذیت کنی ، حالا اینطوری ایم ؟ "

آروم گفت در حالی که گردنم رو به آرومی گاز میگرفت.

" هنوز نمیخوام به فاکت بدم . چیزای دیگه ای تو سرم دارم "

اون گفت در حالی که به اذیت کردنم روی گردنم ادامه میداد . دستاش کمرم رو گرفت و عاشقانه ادامه داد تا رسید به اون پایین . دستاش کیلتوریسم رو اذیت کردن و ناله ها از دهنم مثل یه شعر بیرون میومد . بدون هیچ اخطاری دو تا از انگشتاشو کردم داخلم .

" آههه، شیت ، هری "

من از احساسش ناله کردم .

اون خم شد و حدودا هر اینچ بدنم رو بوسید ، هنوزم انگشاشو تند داخلم حرکت میداد .

زبونش کارشو شروع کرد تا ناله هام همه جا رو پر کنه .
مثل یه جادو بود ، بهترین موادی که توی عمرت کشیده باشی. اون به انگشت کردنم ادامه داد در حالی که همزمان لیس میزد .

میتونستم حس کنم که نزدیکم پس ملافه رو توی دستم مشت کردم و تلاش کردم خودمو به ارگاسم برسونم ...

" دارم بهت حس خوبی میدم پرنسس ؟ "

هری پرسید و باعث شد بلرزم و فقط نزدیک تر بشم .

" آره ، اوه خدای من ، هری ، من دارم م- "

" برام بيا پرنسس "

و منم انجامش دادم . هیچ وقت همچین ارگاسمی نداشتم . آره قبلا هم ارگاسم شده بودم ولی نه توی همچین زمان کوتاهی و ارگاسم هایی که قبلا داشتم هیچ کدوم انقدر شدید نبودن .
هری با زبونش تمیزم کرد و اومد رو به روی صورتم ...

" نیاز دارم که لذت رو برگردونم؟ "

من پرسیدم

" یه وقت دیگه ، ولی الان استراحت کن ، نیازش داری ، ما قراره بریم به رویداد خیریه ... "

اون گفت و کنارم دراز کشید . دستاشو دورم حلقه کرد و منو به خودش نزدیک تر کرد.
خیلی نگذشت که توی آغوش رئیسم خوابم برد .

Boss | CompleteWhere stories live. Discover now