هری:حالت چطوره کیوتی؟
لویی:من خوبم
هری:و دوقلوها؟
لویی:اونا هم خوبن
هری:تو اونا رو چی صدا میکنی؟
لویی:خب من وقتی برای سونوگرافی رفتم نایل همراهم بود اون گفت اونا شبیه دونه های لوبیا هستن پس اسمهاشون رو لیما(دونه ی لوبیا)و وانیلا(دونه ی وانیل)گذاشت
هری:اوه چه جالب
چند دقیقه بعد
هری:چرا جواب نمیدی؟
هری:حالت خوبه؟
هری:دوباره درد داری؟
لویی:اره
لویی:اونا هردفعه بدتر میشن
هری:متاسفم
لویی:نه اینا تقصیر تو نیستن
لویی:اونا زیادم درد ندارن
هری:البته که دارن
لویی:چی؟
هری:من دیشب تو یه سایت درمورد حاملگیهای دوقلویی مطلبی خوندم
لویی:چرا؟
هری:خب میخواستم یه چیزایی یاد بگیرم
هری:درهرحال اونا درد دارن.مخصوصا اگر فعالیت زیادی داشته باشی
هری:تو الان فعالیت زیادی داری؟
لویی:خب من دارم تمیز میکنم
هری:تو باید دراز بکشی لویی
لویی:چرا؟
لویی:من خوبم
هری:میخوای درد تموم بشه یا نه؟
لویی:اره
هری:پس دراز بکش
لویی:باشه
هری:الان دردت بهتر شد؟
لویی:اره یه کم
هری:من فک میکنم تو فقط نمیخوای منو نگران کنی
هری:تو باید به نایل زنگ بزنی تا برات تمیزکاری کنه
لویی:من احساس میکنم این درخواست زیادیه
هری:اون براش مهم نیست بیبی
لویی:بیبی؟
لویی:این باحال بود.همیشه منو اینجوری صدا بزن
هری:باشه
هری:حالا باید یه کم چرت بزنی
لویی:نمیتونم.زیاد راحت نیستم
هری:روی پهلوت دراز بکش و یه بالش زیر شکمت بزار
لویی:اینا رو از کجا یاد گرفتی؟
هری:گوگل
هری:حالا سعی کن بخوابی فرشته
لویی:باشه
DU LIEST GERADE
Baby Boy(Larry Stylinson)
Fanfictionلویی به شماره ی اشتباهی پیام میده و زندگیش عوض میشه.