نایل:هی هری من دارم چند نفر رو میبینم که وسایلی رو تو خونه ت میبرن
نایل:اسباب کشی رو تموم کردی؟
هری:تقرییا اره
هری:تخت خواب و مبلمان و میز ناهارخوری رو هفته ی آینده میفرستم
نایل:اوه تو دو هفته دیگه میای اینجا
نایل:این خیلی خوبه.چون من دیگه نمیتونم مواظب لویی باشم
هری:نایل!!!!!
نایل:نه لویی عالیه.من از بودن باهاش خوشحالم
نایل:من فقط زیادی خسته م
نایل:من دارم چاق میشم و این خیلی سخته که همیشه دور و برش باشم تا هرچیزی میخواد بهش بدم و کمکش کنم
هری:چجوری تو چاق شدی درصورتی که فقط 1ماه و نیمه که حامله ای؟
نایل:باشه شاید این بهانه باشه
نایل:اما من بازم خیلیییییی خسته م
هری:فقط 2هفته صبر کن نایل
----------شماره ناشناس:سلام
شماره ناشناس:این شماره ی هری استایلزه؟
هری:بله.من شما رو میشناسم؟
شماره ناشناس:من لیام پین هستم
هری:اوه اره پدر بچه ی نایل!
شماره ناشناس:درسته
شماره ناشناس به لیام تغییر پیدا کرد
لیام:خب من به کمک احتیاج دارم
هری:چی شده؟
لیام:تو میدونی که نایل حامله ست
لیام:راستش رو بخوای من وحشتزده هستم
لیام:تو چکار کردی وقتی لویی بهت گفت که حامله ست؟
لیام:تو نترسیدی؟
هری:نه..چون اونا بچه های من نیستن
لیام:چی؟
هری:اونا مال من نیستن
لیام:تو داری شوخی میکنی؟
هری:چی؟
هری:نه
هری:اون قبل از اینکه من باهاش آشنا بشم حامله بود
لیام:اوه
لیام:میشه من یه سوال خصوصی بپرسم؟
هری:چقد تو با ادب هستی
هری:و بله بپرس
لیام:اگر اون بچه ها مال تو نیستن چرا با لویی موندی؟
لیام:البته من منظور بدی ندارم
هری:نه مشکلی نیست
هری:بخاطر این که من دوستش دارم
هری:نه بخاطر اینکه حامله ست بخوام بهش ترحم کنم من خودش رو دوست دارم بخاطر چیزی که هست
لیام:نایل راست میگه.شما خیلی عاشق همدیگه هستین
هری:فک کنم اره
لیام:خب بازم من بخاطر این بچه ترسیدم
لیام:چی میشه اگر من پدر خوبی نباشم؟
هری:هی به من گوش کن
هری:نایل قدرت تشخیص خوبی داره
هری:اون تا مطمئن نباشه کسی براش مناسبه باهاش قرار نمیزاره
هری:و مطمئن باش تو دوست پسر خوبی براش بودی و میتونی پدر خوبی هم باشی
لیام:ممنون
لیام:این واقعا کمک بزرگی بود
هری:خواهش میکنم
YOU ARE READING
Baby Boy(Larry Stylinson)
Fanfictionلویی به شماره ی اشتباهی پیام میده و زندگیش عوض میشه.