24 هفتگی

3.9K 629 139
                                    

لویی:هری؟

هری:لویی؟

لویی:من میخوام تو اینجا باشی

هری:منم میخوام که اونجا باشم

هری:اما من بهت قول دادم که قبل از زایمانت بیام پیشت

لویی:حالا که درمورد زایمان حرف زدی

لویی:من شنیدم که اون خیلی دردناکه

لویی:اون واقعا دردناکه؟

هری:ا...

لویی:اوه خدای من نه

هری:نه نه نه اون مشکلی نداره

هری:اون زیادم طول نمیکشه و بد نیست

لویی:فک کنم حق با تو باشه

هری:خب درمورد اسم براشون فکر کردی؟

لویی:خب من فک میکنم اولیویا(olivia)و اوون(owen) خیلی کیوت هستن

هری:درسته

لویی:اما اگر اونا وقتی بزرگ شدن منو بخاطر این اسمها سرزنش کنن چی؟

هری:اونا نمیتونن تو رو سرزنش کنن

لویی:میتونن

لویی:نوجوونا قابل پیش بینی نیستن

هری:میدونم

هری:من تا 5سال پیش یکی از اونا بودم

لویی:لازم نیست طعنه بزنی هررررررررییییی

لویی:من خودم یه نوجوون وحشتزده هستم که از زایمان میترسم

لویی:ببینم سوراخ من برای همیشه پاره و درب و داغون میمونه؟

هری:من شک دارم که اینطور باشه

هری:همه چیز بعدا خوب میشه

لویی:اگر نشه چی؟

لویی:من میتونم بمیرم

لویی:خیلیا موقع زایمان میمیرن

هری:اره

هری:اما فقط اونایی که مشکل جسمی دارن.نه تو

لویی:شاید من بیماری قلبی دارم

هری:تو بیماری قلبی داری لویی؟

لویی:نه اما میتونم داشته باشم

هری:لویی

هری:بیبی

هری:فرشته

هری:تو خوب میشی.نگران نباش

لویی:باشه پس من بهت اعتماد میکنم هری استایلز

هری:باشه منم بهت قول میدم لویی استایلز

لویی:اما فامیلی من استایلز نیست

هری:اوپس
--------

هری:حدس بزن چی شده نایل؟

نایل:چی شده؟

هری:من برگه ها رو امضا کردم

هری:اون گفت احتمالا تا چند هفته دیگه میتونم بیام اونجا

نایل:واو

هری:واو

Baby Boy(Larry Stylinson)Où les histoires vivent. Découvrez maintenant