دوست داشتن چه رنگی است؟!

1.4K 238 226
                                    

*خیلی سال بعد*

"با برنامه صبحگاهی بی بی سی وان اینجا هستیم،سلام رفقا"

صدای سرزنده هلن توی سرتاسر انگلستان یا حتی توی کل دنیا پیچید.

"برو کنار دختر جون."

"تق .تق"

"چیکار میکنی نیک؟!"

هلن نخودی به رفتار احمقانه نیک خندید.

"بنظرتون باید هلن از برنامه بیرون انداخته بشه؟!"

"کودن ،بهتره یه سر به توییتر بزنی."

هلن با شوخی گفت

"خب،خب،خب!نیک بگو به من ببینم،مهمون امروز برنامه کیه؟ازم انتظار نداشته باش بدونم وقتی همین الان از تعطیلات چند روزم توی اورلاندو با دوست دخترم برگشتم!"

"آره عکس هاتونو دیدم،پسر شما باید توی رابطه هاتون جلوی دوربین ها یکمی محتاط تر باشید!"

هلن انگشت فاکش رو سمت نیک گرفت"نذار چیزی که نباید بگم و بگم نیک!"

"هی ،آره اون به من میدل فینگرش رو نشون داد!" نیک با خنده گفت.

"باشه باشه بیا بحث در این مورد رو تموم کنیم احمق،در مورد مهمون امروزمون بگو نیک!"

هلن واقعا کنجکاو بود در این مورد،اون نتونسته بود به استودیو بیاد برای اینکه مشکلی براش پیش اومده بود.نیک بهش گفته بود که هلن میشناستش و یه نوازنده خیلی موفقی هست.

"خانوم ها و اقایون،برنامه صبحگاهی بی بی سی وان رو میشنوید،من نیک گریمشاو به همراه همکارم هلن وبستر اینجاییم تا با یکی از ستاره های موسیقی حرف بزنیم.بدون شک کار هاش رو شنیدید.اون گاهی کاری میکنه که شما توی موسیقی غرق بشید و موسیقی واقعی رو بفهمید."

هلن یکمی احساس سرگیجه کرد.

"اون هری استایلزه!" نیک اسمشو گفت و هلن توی سرش انفجار شدیدی از خاطرات رو احساس کرد.

"سلام هری" نیک گفت

"سلام هلن." هری به جای جواب دادن به نیک به هلن جواب داد.

چند سال بود که صدای بم لعنتی فوق العاده اش رو نشنیده بود؟

"آه چه عالی اینجا حتی هری هم به من اعتنا نمیکنه!" نیک وانمود کرد هیجان زده اس، ولی اون دید که هلن رنگی توی صورتش نداره و دست هاش به صورت واضحی میلرزیدن.نیک برای بهترین دوستش ترسید.پس خودش اداره برنامه رو توی دست هاش گرفت.

اون ها برای مدت طولانی باهم مصاحبه کردن،هری دیگه اشاره ای به هلن نکرد توی طول مصاحبه.
از زندگی شخصی و شوهرش گفت.حالا اون ها یه دختر یچه به اسم جولیا دارن،هری و لویی باهم کار میکنن.لویی جای هلن رو وقتی که هری در حال نواختن فلوت هست رو خیلی وقت پیش گرفته بود.اون ها در مورد آهنگی که هری به تازگی ساخته بود حرف میزدن و هری گفت که به زودی انتشار پیدا کنه ولی هنوز اسمی برای اون پیدا نکرده..

The girl who loved AgletWhere stories live. Discover now