ستاره هالی

1.1K 266 73
                                    

"منظورت چیه که کیف پولت نیست؟"

هلن در حالی که لبه  پنجره  کنارپیچک ها نشسته بود گوشی رو به گوشش چسبوند

"اخرین بار توی همون مغازه دستم بود"

ابروهاشو چین داد و به ستاره ها خیره شد

"شاید تو خیابون یا همون مغازه افتاده باشه"

"باید فردا برم و بپرسم"

"اره حتما این کار رو بکن"

"اوهوم" هری گفت و یه نفس عمیق پشت تلفن کشید و بعد ادامه داد "داری چی کار میکنی؟"

با انگشت هاش بازی کرد و یه آه کوتاه کشید

"هیچی،لب پنجره نشسته ام و دارم ستاره ها رو میشمارم"

"ادما همیشه عاشق عدد ها هستن"

"راس میگی ادم ها همیشه عاشق عدد ها هستن"

"ادم ها همیشه دنبال عدد ها بودن..رقم ها ...صفر ها.."

"هر کی صفر بیشتر داشته باشه خوشبخت تره،هری چطور  یه دایره تو خالی باعث خوشبختی ادم ها میشه؟اون دایره ی تو خالی چیکار میتونه بکنه؟میتونه کاری بکنه ک من هر لحظه تو دلم گلوله های نخی مثل یو یو بالا و پایین بپرن؟میتونه کاری رو که یه گرمای بغل با ادم میکنه رو برام بکنه؟میتونه هری؟"

"دایره های تو خالی شاید نتونن کاری بکنن ولی دایره های پر همیشه باعث میشن هر لحظه توی دلت گلوله های نخی بالا و پایین بشن!مثل همین ستاره ها"

"اره ستاره ها..ستاره ها...و تو"

" و من؟"

"اره تو"

"توام همینطوری!یه دوست خوب وسط تاریکی شب"

هلن اروم زمزمه کرد

"و توام ستاره ی هالی با موهای بلند  و دنباله دار توی سیاهی زندگی من "

گوشی رو بدون خداحافظی قطع کرد و از اون فاصله روی تختش انداخت...اون علاقه ی زیادی به خداحافظی نداشت!حس میکرد وقتی بگه خداحافظ دیگه همه چی تموم میشه...حتی هری!پس ترجیح میده بدون هیچ حرفی تلفن هاش رو قطع کنه!
پوفی کشید و دوباره به اسمون خیره شد
چشمش به ستاره ای که گوشه ی چشمک میزد افتاد
تک و تنها از دور از بقیه واسه خودش تو تنهایی خودش میدرخشید
'اون منم..ببین چقد تنهام'
'اسمون چقدر تاريك میشدش
اگه هری نبود!
شایدم توی اسمون هرج و مرج میشد..
شکارچی دب اکبر و اصغر رو میخورد
نمیدونم
اصلا شايد ماه رو هم شکار میکرد
و شاید
ستاره ی هالی رو مجبور میکرد موهاش را كوتاه کنه..
همه ی دنیا بهم میریخت...
اون وقت همه ی دنیا و کائنات من بهم میریخت..'

و با خودش فکر کرد اگه یه وقتی  'اون' موهاش رو کوتاه کنه چه بلایی سر اسمون دلش میاد...!

_____________________________
دوستون دارم..
روز و شبتون شکلاتی :')

The girl who loved AgletDonde viven las historias. Descúbrelo ahora