این داستان یکمی فرق میکنه!
نمیدونم چرا ولی فرق میکنه!
میدونم الان دارید تو دلتون بهم فحش میدید و میگید اول دو تا داستان قبلی لعنتیت رو کامل کن بعد اینو شروع کن! ولی باور کنید نمیتونستم!
باید مینوشتمش!
باید!
اولش رو زود قضاوت نکنید
این داستان لری استایلینسون هست و به هیچ وجه قرار نیست استریت باشه!
پس زود قضاوتش نکنید
من فقط میخوام عشق اونارو از دید یه نفر دیگه براتون توصیف کنم! چون همیشه داستان ها از زبون خودشون بیان میشه نه از زبون یه شخص دیگه(منظورم سوم شخص نیست! )
اگه با خودکشی..خود ازری..خون و اینجور چیزا مشکل دارید میتونید این داستان لعنتی رو اصلا به کتابخونتون اضافه نکنید یا همین الان پاکش کنید!
یا ام که میتونید اصن اون قسمت ها رو نخونید!
میل خودتون هست!ببخشید مثل اینکه من یکمی عصبی هم هستم!
با این حال...
دوستتون دارم
و مثل همیشه
روز و شبتون شکلاتی :)
ESTÁS LEYENDO
The girl who loved Aglet
Novela Juvenilزالزالک بهترین میوه ی دنیاست.. البته اگه بتونیم میوه به حسابش کنیم.. چون شیرینیش یه جور خاصه..مثل بقیه شیرینی ها نیست!مزه اش نابه..ناب مثل عشق! *completed* Cover by @kimiyamd ❤