کیس هر چند لحظه یکبار سرش را از روی حسابها بلند میکرد و با لبخند کیل و کال را نگاه میکرد.کیل با دقت به توضیحات کال درمورد شغلش گوش میکرد.
کیس شرط میبست که کیل حتی یک کلمه را هم متوجه نمیشود.قلبش تیر کشید.سرش را بلند کرد و نفس عمیقی کشید.حس کرد چیزی را فراموش کرده...
به خاطر نمی آورد چیست اما مهم بود.
به خاطر می آورد که مهم بود...کال پرسید : ((میخوای کمکت کنم؟هیچکی بهتر از من نمیتونه با اون اعداد بازی کنه.))
کیس لبخند زد : ((البته!))
و جای کال پشت میز روبروی کیل نشست.کیل سردرگم به نظر میرسید.طوری بود انگار که به راز مهمی دست یافته اما درکش نمیکند.
- چیزی شده؟
کیس با ملایمت پرسید.کیل با سردرگمی گفت : ((کال...زیر نور خورشید کار میکنه.منظورم روزه.اون گفت هر روز صبح پا میشه و میره سر کار!باورت میشه؟))
کیس سرش را کج کرد : ((تو اینطور نیستی کیل؟))
کیل سر تکان داد : ((من کار نمیکنم.من فقط منتظر میمونم بهم درخواست بدن تا...برم سراغ مریضام.))- توی روز چی؟موقعی که خورشید میتابه چیکار میکنی؟
کیل رویش را برگرداند : ((میخوابم.))
کیس به آرامی دست مشت شده اش را نوازش کرد : ((برای همینه که انقدر رنگ پریده ای.باید زیر آفتاب هم بیرون بری.))کال از پشت صندوق با صدای بلندی گفت : ((به سختی هزینه ها رو میدی و ضرر نمیکنی.بهتر نیست قیمت ها رو بالا ببری؟))
کیس به آرامی خندید : ((اما اکثر آدمهای ثابتی که میان دانشجوهایین که مطمئنم اگر قیمتا بیشتر شه اذیت میشن.))
کال اخم کرد : ((اونا چه اهمیتی دارن؟اصلا با این وضعیت پولی برات میمونه؟))
کیس لبخند زد : ((من مشکلی ندارم.من کیسم!نمیتونم فقط به خودم فکر کنم.))کال اخم کرد : ((اما اینطوری نمیتونی زیاد ادامه بدی.))
کیل با نگرانی پرسید : ((تو ورشکست میشی کیس؟))
کیس سری تکان داد : ((البته که نه!))
- من میتونم بهت پول بدم!کیس موهای سفید کیل را نوازش کرد : ((مشکل پول نیست کیل...مشکل هیچ وقت پول نیست.))
کال بلند شد : ((متاسفم اما همیشه مشکل پوله.))
کیل سر تکان داد : ((تو بیشتر دلت پول میخواست یا دوست؟))
کال اخم کرد : ((بی معنیه!من پول داشتم و فقط کسیو کنارم نداشتم!))کیل شانه بالا انداخت : ((پول داشتی و کسیو نداشتن انقدر سخت بود.فکر کن پولی نداشتی و کسی هم کنارت نبود!سختتر نبود؟))
کال با عصبانیت کتش را برداشت : ((نمیخوام با شما دوتا بچه بحث کنم!))
کیل قبل از رفتنش با صدای بلندی گفت : ((حالا کی بچست؟فرار کن برو!))کیس خندید.کیل نگاهش کرد : ((چیزی شده؟))
کیس سری تکان داد.کیل خوشحال به نظر میرسید و از اولین باری که دیده بودتش خیلی شادابتر بود.
از تغییراتش خوشحال بود...اما هنوز چیزی که به خاطر نمی آوردش روی ذهنش سنگینی میکرد.
____________
پایان قسمت شانزدهم
کم کم مدل داستان عوض میشه.چطوره؟
فکر کنم سی پارت بشه.
DU LIEST GERADE
kiss & Kill (Persian Ver.)
Romantikکیس میدونست توی دردسر افتاده.هیچ چیز درمورد یه پسر جوون زخمی با موهای سفید نمیتونست نرمال باشه.به خصوص اسمش! اسمش کیل بود. و خب ، خود کیس هم اسم متداولی نداشت.