قسمت بیست و یکم : پروانه ها

176 45 9
                                    

- من واقعا متاسفم میس...تمام تلاشم رو کردم اما باز هم فراموشت کردم.
میس لبخندی زد : ((اشکالی نداره.تقریبا عادت کردم.))
کیس خواهرش را در آغوش گرفت.دلتنگش نشده بود.حتی جای خالی اش را هم حس نمیکرد اما دوستش داشت.
خواهرش را خیلی دوست داشت.
کیل اخم کرد : ((اگر عادت داشتی انقدر گریه نمیکردی.))
میس پرسید : ((تو کی هستی؟))
- کیل...من کیل هستم‌.
میس متفکرانه گفت : ((چه اسم عجیبی...))
کیل چیزی نگفت.حس خوبی نداشت.حس میکرد میس توجهی که از جانب کیس لایقش بود را ازش میدزدد.
از آنجایی که خانواده را درک نمیکرد نمیتوانست تصور کند آدم مورد علاقه اش را با کس دیگری تقسیم کند.
زنگوله ی در به صدا درآمد و کال وارد شد.میس با دیدنش لبخندی زد : ((کال!))
کال با چشمهای گرد نگاهش کرد : ((صدام کردی؟))
میس پلک زد : ((کار اشتباهی کردم؟))
کال نزدیکش شد : ((دلم...برات تنگ شده بود‌.))
میس یک قدم عقب رفت.چشمهای کمرنگش دوباره پر از اشک شد‌.کال نزدیکش شد : ((کل روز میخواستم ببینمت.))
میس دستش را روی گونه ی کال کشید : ((کال...))
کیس نمیتوانست چیزی که میبیند را بفهمد.
از دست های روی گونه ی کال شروع شد.به آرامی تبدیل به پروانه شدند.تمام وجودشان محو تبدیل به پروانه شد.
پروانه ها به بالا پرواز کردند و در نوری خیره کننده ناپدید شدند.
- الان...چی شد؟
کیل پرسید.فقط پرسید.ذهنش کار نمیکرد.
کال صدا شد و کسی دلتنگ میس شد...
- تناقض شکست.
کیس زمزمه کرد.
________
پایان قسمت بیست و یکم
فکر کنم امشب دو قسمت به انگلیسی آپ بشه.
اگر خواستید بخونید میتونید توی پروفایل من پیداش کنید.
کامنت بذارید*_*

kiss & Kill (Persian Ver.)Место, где живут истории. Откройте их для себя