اینم از قسمت اول
نظرتونو بهم بگینخودشو روی تخت انداخت و به سقف خیره شد دور شدن از خانوادش واسش سخت بود اینکه دوره ی آموزشیش توی یه شهر دیگه بود خوب نبود این دوری اصلا خوب نبود!
با بالا پایین شدن تخت به سمت دوست دخترش برگشت
-جدیدا راه رفتن واسم سخته!!
خندید و موهاشو از روی صورتش کنار زد
+خوب داری مامان میشی دیگه کارولین کوچولو
کارولین اخمی کرد و نمایشی با مشت زد روی سینش
-مراقب خودت باشیا زیاد مشروب نخوریا
+کارولین من دارم میرم مقر آموزشی یگان ویژه مشروب کجا بود؟؟
-دارم فقط میگم بهتون خوابگاه میدن؟
+آره اینکه وقتی نیستم پیش مامان اینا میمونی اذیت که نمیشی؟
-نه لیام فقط تورو خدا مراقب خودت باش
+چشم عشقم
دستاشو دورش دختر حامله ی بغلش حلقه کرد و به خودش فشارش داد
.
+من دارم میرم
کارولین تا دم در دوست پسرشو همراهی کرد
-باید بری؟
+آره
-لیام هر شب بهم خبر بده باشه؟؟
+باشه
خم شد و گرم لبای دختر نگران رو بوسید ساکشو رو توی صندوق عقب ماشین گذاشت و پشت فرمون نشست
وقتی رسید همه جا ساکت و تاریک بودخودشو به نگهبانی رسوند
+سلام
-سلام پسر چرا دیر کردی؟
+معذرت میخوام از لندن میام درو باز میکنی بیام داخل؟
لیام سعی میکرد سرما رو نادیده بگیره
-آره بیا برو داخل کارت شناسایی و کارت آموزشی و برگه ی انتقالتو بده به من
مدارکو از توی جیب داخل کاپشنش دراورد و داد بهش
نگاه سرسری انداخت و دروباز کردساکشو از روی زمین برداشت و دویید داخل موجی از گرما صورتشو نوازش کرد
-خب لیام پین برو همین الان بخواب که ساعت شش صبح برپاست و باید برین تمرین
+بله
سرشو تکون داد و پشت سر نگهبان حرکت کرد
نگهبان جلوی یکی از اتاقا ایستاد درو باز کرد و کلیدو داد دستش-خوب بخوابی
+ممنون
وقتی داخل شد کپشنشو درآرود و توی تاریکی فقط یه تخت دو نفر دید که یه نفر توی تخت پایین خواب بود
YOU ARE READING
Free Fall /Ziam~ By Atusa20
Fanfiction+چند وقته تو آموزشی ای؟؟ -سه ماه! یه پک به رول ویدش زد +از اینکه منتقل شدی ناراحتی؟ -نه ولی دوست دخترم میگه خیلی از ما دوری! +ما؟ -آره دیگه دوست دخترم حامله است!! #1 in fanfiction --------- Start : 28 jan 2018 Compelet: 19 july 2018