چطورین؟؟؟
معذرت میخوام برای دیر کردم مخم خالییی بود
بفرمایید ادامه....
+یه لاته میخوام
پیشخدمت سری تکون داد و برگشت تا سفارش رو حاضر کنه لیام به پیشخوان تکیه داد و به کفشاش خیره شد
دو راهیه عجیبی بود واقعا قصد داشت بچه شو ول کنه؟ و با زین باشه؟ یا باید زین رو ول کنه؟عجیب بود باید بین بچه ای هیچوقت ندیده بودش و پسری دوست داشت بقیه ی عمرش ببینه انتخاب کنه!اصلا حق انتخاب داشت؟؟
-آقا!آقا قهوتون
با صدای دختر به خودش اومد و بعد از حساب کردن و تشکر دوباره به سالن بیمارستان برگشت در حالی که داشت لاته شو مزه میکرد
وقتی برگشت داخل اتاق کارولین چشماشو بسته بود و خواب رفته بود رو صندلی نشست و قهوشو خورد
بعد از یک روز بستری شدن برگشتن خونه و حالا کارولین بهتر بود-لیام فردا شب با جما بریم سالن بولینگ؟
+باشه تو میتونی بیای؟
-آره زنگ بزن هم اتاقیتم دعوت کن
+چی؟نه نمیخواد
-زنگ بزن من که میدونم تو بهش نزدیکی زود باش جلو من زنگ بزن
کارولین با چشمای منتظر نگاهش کرد لیام کلافه پوفی کشید و شماره ی زین رو گرفت
ـالو لیی
+سلام خوبی؟
-م..مرسی
زین از سردی لیام جا خورده بود
+میخواستم ببینم وقتت خالی فردا شب با کارولین دوستش میخوایم بریم سالن بولینگ دوست داریم توم بیای
زین همه چی دستگیرش شد با صدای آروم پرسید:اون گفته؟تو چی دوست داری بیام؟
+آره...نه
-اگه نیام چی میشه؟
+خب کارولین ناراحت میشه
کارولین که همه ی رفتار لیام زیر نظر داشت لبخند زد
-باشه میام آدرس و زمانو واسم بفرست
+برات تکست میکنم
-بای لی دوست دارم
-بای
تلفن رو قطع کرد و به کارولین نگاه کرد
-میاد؟
+آره
-خوبه من یکم بخوابم
لیام بسته ی سیگار و گوشیشو برداشت و از اتاق رفت بیرون و توی بالکن ایستاد
به چشم قشنگ:واقعا میای؟
از چشم قشنگ:میخوام کارولینو ببینم کاری نمیکنم نترس
YOU ARE READING
Free Fall /Ziam~ By Atusa20
Fanfiction+چند وقته تو آموزشی ای؟؟ -سه ماه! یه پک به رول ویدش زد +از اینکه منتقل شدی ناراحتی؟ -نه ولی دوست دخترم میگه خیلی از ما دوری! +ما؟ -آره دیگه دوست دخترم حامله است!! #1 in fanfiction --------- Start : 28 jan 2018 Compelet: 19 july 2018