سلام به همه
سال نوتون مبارک براتون سال بهتر از امسال آرزو دارم
علت آپ الانم اینه که ترسیدم فردا وقت نکنم پس امشب آپ کردم
کامنت و وت یادتون نره
-لاو یو آل ❤💛.
بعد از ورزش صبحگاهی اجازه داشتن تا برن بیرون و چرخ بزنن این خیلی خوب بودزین درحالی که روی تخت لم داده بود به لیام که داشت به یکی با اخم تکست میداد خیره شده بود
-لی؟
لیام سرشو بلند کرد و نگاهش کرد
+جانم؟؟
-بریم بیرون؟میخوام ببرمت به یه قرار
+بریم
زین خندید و از تخت پرید بیرون و لباساشو عوض کرد
-جای خیره شدن پاشو حاضر شو
+تو این شهرو بلدی؟گم نشیم
-نه گم نمیشیم بلدم
لیام سرشو تکون داد و لباساشو عوض کرد وقتی دوشادوش هم از اتاق خارج شدن لیام میتونست شیطونی زینو حس کنه گهگهای انگشتاشو بین انگشتای لیام میکشید ولی دستشو نمیگرفت
سمت ماشین رفتن و سوار شدن
-بریم خرید؟فروشگاه
+چی بخریم؟
زین لباشو داد جلو و مصنوعی حالت فکر کردن به خودش گرفت
-کاندوم؟مسواک؟چه میدونم بعدش بریم پارک
لیام خندید و سرشو تکون داد
زین دست لیامو گرفت توی دستش و با دقت به ناخوناش نگاه کرد
-لیام پین ناخوناتو میخوری؟
+نه خودش کوتاهه از اول اینجوری بود
زین خندیدو روی هر کدوم از ناخونای لیام بوسید،لیام نامحسوس لبخند زد و دست زینو که توی دستش حالا روی زانوش بود فشار داد
-اگه با دوست دخترت کات کنی بچتو چیکار میکنی؟
لیام شونه هاشو بالا انداخت:برای اینکه پیش من باشه یا کارولین تصمیم میگیرم
زین لبخند زد و سرشو تکون داد
-شرط میبندم اگه مامانم ببیندت عاشقت میشه
لیام دست و پاشو گم کرد گلوشو صاف کرد
+منو که نمیخوای بهش نشون بدی؟
-حالا نه هروقت که آماده بودی!
+خوبه
زین خندید همچنان داشت به لیام نگاه میکرد لیام انگشتش روی دکمه ی رادیو حرکت کرد وصدا آهنگ پخش شد زین با شنیدن محتوای اهنگ لبخند زد و باهاش بلند خوند
٬٬ cuz all of me
Loves all of you
چون تمام من عاشق تمام توعهLove your curves and all your adges
YOU ARE READING
Free Fall /Ziam~ By Atusa20
Fanfiction+چند وقته تو آموزشی ای؟؟ -سه ماه! یه پک به رول ویدش زد +از اینکه منتقل شدی ناراحتی؟ -نه ولی دوست دخترم میگه خیلی از ما دوری! +ما؟ -آره دیگه دوست دخترم حامله است!! #1 in fanfiction --------- Start : 28 jan 2018 Compelet: 19 july 2018