|32|

3.6K 537 216
                                    

سلام
زودتر از اونچیزی که فک میکردم به 100 تا رسید
مث اینکه هی باید شرط وت بذارم 😂😂
من یکم وقت امتحاناست ممکنه دیر کنم
ببینم با این پارت کیوت چه میکنید😍😂
بی کامنت برین حلالتون نمیکنم
....

لیام دستشو تو موهای نرم زین فرو کرد و سرشو نوازش کرد اخم روی صورتش آروم آروم از بین رفت زیر لب یه چیزی گفت و سرشو روی بالش و توی دست لیام مالید
لیام به حرکت کیتن وارانه و کیوت زین آروم خندید

یکی دو ساعتی میشد که لیام به چهره ی زین خیره شده بود و توی افکارش غرق بود نمیدونست از کی عصبیه از استایلز که از هم جداشون کرد؟از لویی که حواسش به زین نبود؟از خود زین که نمیتونست مراقب خودش باشه؟یا اونایی که زدنش؟شایدم خودش اگه فقط سریعتر میدویید اینطوری نمیشد

با صدا باز شدن در سمت در برگشت با دیدن پرستار دستشو از توی موهای زین دراورد

-معذرت میخوام دکتر گفتن حالشونو چک کنم اصلا بیدار نشدن؟

+چرا چندثانیه بیدار شد بعد خوابید

پرستار سرشو تکون داد جلو اومد و سرم زین رو چک کرد و بعد چک کردن حرارت بدن زین و نوشتن چیزی توی تخت شاسی دستش دوباره سمت در رفت

-راستی اگه بیدار شد تشنه بود و بهش آب گرم بدین و بهمون اطلاع بدین برای عوض کردن پانسمان بیایم

لیام سرشو تکون داد و پرستار خارج شد لیام دوباره مشغول نوازش موهای زین شد و بعد از چند لحظه گوشیش زنگ خورد برای بیدار نشدن زین سریع جواب داد و از اتاق رفت بیرون

با پیچیدن صدای کارولین متوجه شد چشماشو روی هم فشار داد تا افکارشو جمعو جور کنه

+الو

-الو لی؟

+سلام چی شده؟

-سلام هیچی فقط خواستم صداتو بشنوم همیشه میدونم این ساعت بیکاری

لیام گوشیو اورد پایین تا ساعت و چک کنه با دیدن ساعت شوکه شد! ساعت دو بعد از ظهر بود

+اوه اصلا حواسم به ساعت نبود مرسی که زنگ زدی حالت چطوره؟

-خوبم تو چطوری؟

لیام تصمیم گرفت حقیقتو بگه تا وضعیت از اینی که هست پیچیده تر نشه

+من خوبم ولی الان توی بیمارستانم

-چی؟چرا؟

صدای کارولین بیشتر شبیه جیغ بود

+زین دچار صانحه شد و اومدیم بیمارستان

-تو چرا؟

لیام چشماشو چرخوند کی میخواد دست از این سوالا برداره!

+چون اون فقط منو داره

-لیام مطمئنی راستشو میگی؟

+اره همه چی بجز حال زین خوبه

Free Fall /Ziam~ By Atusa20Where stories live. Discover now