_ خب بابا فسقلی آروم
لویی خندید و آروم گذاشتش رو صندلی کنارش.
_ کمربندت یادت نره بیبی
هری صورتشو تو هم کشید و سرشو یکم داد عقب و غر زد.
_ لطفاا...من از کمربند خوشم نمیاددد.
لویی برگشت سمتش.
_ یعنی چی هری بستن کمربند اولین چیز مهم تو رانندگیه. بعدشم تا اینو نبندی ۶۵ سال دیگم بهت گواهینامه نمیدنن.
نفسشو بی حصله بیرون داد و رو صندلی ولو شد.
_ میدونممممم ولی من نمیخوام ببندمش حس خفگی بهم دست میده دوسش ندارممم
_ هری ببین من خوشم نمیاد یچیزیو ده بار بگم. الان من کمربندتو میبندم و تا وقتی نرسیدیم خونه مون دست بهش نمیزنی. فهمیدی؟
شمرده شمرده گفت و هری فقط تونست ازش پیروی کنه و سرش رو تکون بده. لویی خم شد تا کمر بندش رو ببنده ولی با استشمام بوی خوب بدن هری متوقف شد.سرش رو بالا گرفت و دیدن لبای سرخ هری که بخاطر آلبالو رنگی شده بود با خودش فک کرد که اون حتما اون لبای نرم و سرخ و خشگل هری رو دور دیکش می خواد وقتی داره دهنش رو به فاک می ده... نگاهشو از لباش به چشماش رسوند میتونست حس کنه هری خودشو چسبونده بود به صندلی و نفسش رو حبس کرده بود. نباید میترسوندش پس به سختی به کمربند چنگ زدو خودشو از هری دور کرد و نفسش رو لرزون بیرون داد و کمربندو بالاخره بست.
(خوب دوستان جقی عزیز صابون گلنار هاتون رو بزارید سر جاش چون هنو زوده😊😂😂)
_ بیبی صندلیو یکم بده عقب و یکم استراحت کن خب چون امروز کلی کار داریم.
لپای هری کاملا رنگ گرفته بودو سرشو انقدر خم کرده بود که داشت میرفت تو لباسش. آروم سرشو تکون داد و صندلی رو یکم برد عقب و آروم چشماشو بست.
_ عام..ددی؟
لویی متشین رو روشن کرده بود و سعی داشت به اون درد لعنتی توجه نکنه و روبه روشو نگاه کنه.
_ جان...نم...فسقل
_ فقط میخواستم بگم که مرسی که اومدی دنبالم.
همونطور که چشماش بسته بودن و تکیه داده بود گفت. لویی شوک شد خیلی وقت بود کسی بخاطر بودنش ازش تشکر نکرده بود. بهش نگاه کرد پسر فرفریش آروم آروم داشت خوابش میبرد.
_ باید...باید میومدم هری.
_ هممم....
![](https://img.wattpad.com/cover/132528546-288-k144680.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
Daddy Tommo (L.S)
Fiksi Penggemar[ On Going ] Highest Ranking #1 in fanfictions #1 in louistop _دهنتو باز کن هری لویی این حرفو به پسر ۱۷ ساله ای که تو بغلش دراز کشیده بود گفت ولی هری همچنان با تعجب به لویی و شیشه شیر توی دستش نگاه میکرد _مگه گشنت نبود ؟نمی خوای شیر بخوری... _ول...