chapter 40

2.3K 257 38
                                    


د.ا.ن شخص سوم

ليام  با صداي زين برگشت و اون رو ديد که روي زمين افتاده

با دستش دندشو گرفته بود و صورت پر از اشکش که از دور برق ميزد رو به خاطر درد جمع کرده بود

صداش به ليام نمي رسيد ولي ليام ميتونست که از لب هاي زين بفهمه چي ميگه

(Dont leave me liam )

نمي دونست الان خوشحال باشه که زين ازش متنفر نيس و اونو ميخواد
يا به خاطر درد اون ناراحت باشه

باسرعت سمت زينش دويد و اروم اونو توي بغلش کشيد

لي, زين عزيزم , خيلي درد داري

اشکاي صورت پسر کوچيک تر رو پاک کرد و چن بار صورتشو بوسيد

زين فقط به ليام نگاه ميکرد و بي صدا اشک ميريخت

ليام دستشو روي  دست زين که روي پهلوش بود گذاشت

ز, هيچوقت ,هيچوقت ترکم نکن

لي, باشه زين ,باشه عشقم

ليام درحالي که پيشونيش رو ب پيشوني زين چسبونده بود گفت

ز, قسم ميخوري ؟

لي, قسم ميخورم

زين محکم به لباس ليام چنگ زد و سرش رو بين گردن ليام برد

ليام هم محکم تر اونو بغل کرد
انگار ميخواستن همون وسط دلتنگياشون رو رفع کنن

ز, ترسونديم ,فک کردم بي کس شدم

ليام فقط بوسه ي طولاني اي روي موهاي زين زد و سرش روي سر اون تکيه داد

ز, ميخوام در برابر قسم هايي که خوردي منم قسم بخورم

ز, قسم ميخورم که تا اخر عمر عاشقت ميمونم ليام جيمز پين

بعد اين حرفش سرش رو از گردن ليام بيرون اورد و با اون چشماي اشکيش و موژه هاي خيس و بهم چسبيدش تو چشماي ليام نگاه کرد

اروم سرش رو سمت چشماي خونين ليام برد
ليام چشماشو بست و زين پلکاي بسته  اون رو بوسيد

چشماش حالا روي لب هاي گوشتيش بود که حالا قرمز تر شده بود

چشماشو بست و فاصلشون رو کم کم از بين برد

لبهاشون اول فقط به هم برخورد کرده بودن و اونها درحال که لب هاشون از هم باز بود اروم نفس ميکشيدن

تا اينکه ليام لب بالايي زين رو توي دهنش برد و زينم همراهيش کرد

دستاي زين از روي کمر ليام يه سمت سرش کشيده شد و موهاي ليام رو نوازش ميکرد

ليام در حين بوسيدن گونه زين رو نوازش ميکرد

از هم جدا شدن و نفس نفس ميزدن

save me (ziam) (Completed)Where stories live. Discover now