the end

2.9K 317 156
                                    


د.ا.ن ليام

يک ماه از اومدن لورا و شان ميگذره و اونها واقعا به ما عادت کردن و من وقتي که ميرم سرکار دلم براشون تنگ ميشه
ولي اين باعث نشد که از ابراز علاقه کردنم به زين کم شه

زين هم بچه هارو خيلي  دوست داره و اکثر وقتا داره باهاشون حرف ميزنه يا بازي ميکنه

اخلاق لورا توي اين يک ماه به طور کامل شبيه زين شده

انگار حالا دوتا زين داريم توي خونه
خيلي سعي کردم که به جاي اهوم بگه اره يا بله و نشد
و وقتي کاري کني حتما تلافيش رو سرت در مياره

من که ميميرم براي اون چشم غره هاي نازش

ولي شان کاملا فرق داره
اون اروم حرف گوش کن و با ادبه
شيطوني هاش کمه و مثل پسراي هم سن خودش نيست

لورا و شان منو بابا لي صدا ميکنن

شان زين رو بابا زي صدا ميکنه ولي لورا به تقليد از من گاهي به زين بلک کيتن و بعضي وقتا بابا کيتن ميگه

من الان دوروزه که حلقه خريدم و ميخوام که از زين خاستگاري کنم ولي دنبال يه زمان مناسبم

ما فردا پرواز داريم براي مسافرت به ايتاليا و اون يه هفته اي که اونجاييم رو ميخوام به زين درخواست ازدواج بدم

در خونه رو باز کردم و وارد خونه شدم صداشون از پشت در هم ميومد که داشتن انيميشن ميديدن

لورا و شان روي مبل جلوي تلويزيون دراز کشيده بودن و بلند بلند ميخنديدن

زين توي اشپز خونه بود و با شنيدن صداي در اومد سمتم و يه بغل بهم داد که تمام خستگيم در رفت

سرمو توي گردنش فرو کردم و بوسه خيسي روش گذاشتم و بعد اون سمت لباش رفتم و بوسيدمش

لي, وسايلتو جمع کردي لاوم ؟

ز, اهوم . همه چي امادس

لبخندي زدم و سرفه بلندي کردم تا بچه هارو متوجه خودم کنم

با شنيدن صدام از جاشون پريدن و بعد جيغ زدن اسمم سمتم دويدن و چسبيدن به پاهام

لي, وورجکاي من چطورن ؟

لور, اعع به من نگو وورجکککک

شا, خوبيم بابا لي

گونشونو بوسيدم و درحالي که طبق عادتشون به پاهام چسبيده بودن کشون کشون سمت مبل رفتم و روش نشستم

پاهام رو ول کردن و من درازکشيدم روي مبل و زين هم توي بغلم دراز کشيد
لورا و شان هم مثل هميشه روي ما خودشونو پرت و جا خوش کردن

کمي دراز کشيديم و بعدش همه  باهم ميز غذا رو چيديم

زين پيش بند لورا رو بست و سرجاي خودش کنارم نشست

save me (ziam) (Completed)Where stories live. Discover now