د. ا. ن. ماری
پا برهنه روی سنگفرش های پیاده رو مسیر برگشت به خونه رو طی کردم
اون شنید ، هری حرفام رو شنیدخدای من اون منو دید که دارم دنبالش میدوام ولی توجه نکرد ، حتما خیلی از دستم عصبانی شده
اوه خدا، نکنه قلبش شکسته باشه ؟اگه این طور باشه من میمیرم .
نفهمیدم چطور وارد خونه شدم در رو بستم به پشتش تکیه دادم و گریه کردم
بازم گریه کردم خدای من این لعنتی خیلی درد داره
دلش رو شکستم
من احمق با چرت و پرت هایی که به صوفی گفتم دلش رو شکستم
هری عزیزم حالا چیکار کنم ، حرفمو باور میکنی اگه توضیح بدم ؟
-نه ازم متنفر شدیفریاد زدم، ازته دل و بلند برام مهم نیست همسایه ها بفهمن ، عشقم ازمن متنفر شده انقدر قلبم درد گرفته که تاحالا درد نگرفته بود
بعد از ساعت ها گریه و هق هق بالاخره تن بی جونم رو برداشتم و روی مبل گذاشتم آروم و بی پناه دراز کشیدم
اشک هام مبل رو هم خیس کرد
الان چند ساعت گذشته ،چرا هری برنمیگرده خونه
احمق نباش ماری چرا باید برگرده ؟
همه چیز تموم شد-همه چیز تموم شد
با خودم زمزمه کردم و اشک هامو که دیگه مثل سیل شدن پاک کردم
ماری بیچاره برای اولین بار تو زندگیت حس عشق رو تجربه کردی و بعدش چی شد ؟
گند زدی بهش و هنوز خیلی چیزهارو تجربه نکرده باید بری-نه نه من نمیرم
دارم مثل دیوونه ها باخودم حرف میزنم سرم رو توی کوسن های مبل فرو کردم و داد زدم و گریه کردم چندین و چند بار، دیگه صدای هق هق هام گرفته شده و فقط دارم با دهنم نفس میکشمچشمای پف کرده ام رو باز کردم ساعت چهار صبحه
چطور این همه زمان گذشت با عجله از روی مبل بلند شدم دوویدم سمت اتاق هری
در رو آروم باز کردم
نه نیست ، اون نیومده قلب نا امید شده ام رو نفرین کردم که چرا عاشق شده خودم رو روی تخت هری انداختم و بالشتش رو بغل کردم و بو کشیدم-برگرد هری خواهش میکنم ،من توضیح میدم ،
هق هق هام شدت گرفت-خواهش میکنم عشقم من توضیح میدم
احساس میکنم دارم بی هوش میشم ، ولی نتونستم دلم و آروم کنم وبا صدای گرفته زمزمه کردم
-عشقم خواهش میکنم ، خواهش میکنم
گوشی رو توی جیبم درآوردم و به هری زنگ زدم
-نه نه لعنتی خاموش نباش
داد زدم و گوشیم رو پرت کردم سمت دیوار اون به دیوار خورد و چند تیکه شد
باید پیداش کنم
نه من نمیزارم اون ازم متنفر بشه ،میرم دنبالش و توضیح میدم من که ضعیف نیستمپاشو ماری ، خودت رو جمع کن
با پشت دستام اشک هامو پاک کردم و از اتاق هری اومدم بیرون ولی دم در اتاقش خشکم زد
YOU ARE READING
Do not say me No (+18) Harry Styles
Fanfictionعشق میتونه یک اشتباه باشه یا یک حقیقت دربند گناه.♡عشق میتونه تکرار بشه و عشق قدیمی رو تصحیح کنه یا اثباتی باشه برای درست بودنش ☆¡¿