Do not say me No (+18) Harry Styles

" با تو "

د. ا .ن. هری

دیشب ماری اینجا خوابید و باورش هنوزم برام سخته ، البته بعد از اینکه خونه رو باهام تمیز کرد و شام درست کرد خوردیم، تمام مدت من روی ابرها بودم

زیاد باهم حرف نزدیم نهایت احساس نشون دادن اون لبخند زدن بود و من درکش میکنم زمان احتیاج داره تا بشه ماری بی پروا و شوخ طبع قبل

الان نوبت منه
توی پوست خودم نمیگنجم ، الان نوبت منه برای عاشقی کردن ، برای جبران کردن
بالاخره کسی رو دوست دارم که اونم دوستم داره و این وسط هیچ مشکلی وجود نداره البته اگه خودم گند نزنم

میز صبحانه رو چیدم و موهامو جلوی آینه مرتب کردم
باید ماری رو بیدارش کنم
در اتاقش رو آروم بازکردم اون با لباس خواب سفید مثل یک فرشته کوچولو به نظر میرسه

کنارش روی تخت نشستم اون مثل همیشه روی شکمش خوابیده و دست هاشو برده زیر بالشت و رنگ موهاش دوباره عوض شده بعید میدونم رنگ کرده باشه اون خودش یک بار گفت هر رنگی که بزاره رنگ اصلی موهاش بعد یه مدت برمیگرده
و خدا میدونه رنگ اصلیش چقدر بهش میاد دوست دارم تا آخر عمرم نگاهش کنم و اصلا پشیمون نمیشم به خاطر وقتی که براش میزارم

نمیدونم اجازه دارم بهش دست بزنم یانه ؟ اون خیلی حساس شده و خب حقم داره و من نمیخوام اصلا ناراحتش کنم برای همین تصمیم گرفتم فقط صداش کنم

-عشقم ، بیدارشو

اون یکم تکون خورد برگشت روی پشتش خوابید
وای خدایا لب های قشنگش داره دیوونه ام میکنه
سرمو به اطراف تکون دادم قسمت سختش همینه هری خودتو کنترل کن

-عشقم بیدار شو صبحانه آماده است

ماری با لبخند اروم چشم های خوشگلو باز کرد و لبخندش یک ثانیه هم از بین نرفت

-سلام

اون با محبت و خیلی شیرین سلام کرد و شروع کرد به کشیدن بدنش .نگاه کردنش تو این حالت های دوست داشتنی بهترین کاریه که میتونم بکنم

- صبح بخیر عزیزم خوب خوابیدی ؟

ماری سرشو تکون داد و هنوزم داشت لبخند میزد و نگاهم میکرد چقدر خوبه که میدونم دوستم داره

-آره خیلی ، تو خوب خوابیدی ؟

من شونه هامو انداختم بالا

- تو اتاقم خوابم نبرد زیادی ازت دور بودم و خب فرش اتاقت یکم سفته ، باید یه دونه ایرانیش رو بگیریم

ماری چشماش از تعجب گرد شد

-تو دیشب اینجا رو زمین خوابیدی ؟

با سر حرفشو تایید کردم و اون بلند شد و روی تخت نشست

- تو باید توی اتاقت بخوابی هری ، اینطوری بدنت درد میگیره