38. LGBT

1.5K 232 73
                                    

یادتونه گفتم ها این کتاب چیه؟ LGBT به افتخار این جلد بخونیدش تا بهتر با رنگین کمون آشنا بشید.
اینجا گذاشتمش:
@StoryTeller_Mia

فصل سی و هشتم

از دید دی.او

مینسوک هیونگ برای ما ها که از نزدیکانش بودیم چند تا قانون گذاشته بود که حتما باید یه همراه همنجس خودمون برای مراسم داشته باشیم. نه یه قرار عاشقانه. نه!

اتفاقا بیشتر تاکید داشت که هر کدوممون یکی از دوستانمون رو بیاریم که بتونیم به مردم نشون بدیم دوستی های ساده اما عمیق بین همجنس ها می تونه شکل بگیره بی اینکه مهم باشه طرف گی هست یا نه. یا هر جنسیت دیگه ای... و حتی اگر فردی تمایل به همجنس خودش داشته باشه، لزوما جذب هر کسی نمیشه ...

خب بنظرم این واقعا نکته ی مهمی بود.

من دوستان خیلی زیادی نداشتم اما می دونستم وقتی کسی تو جمع دوستانش، هر چند صمیمی در مورد جنسیتش یا تمایلاتش حرفی بزنه همیشه حرف هایی پشت سرش زده میشه، یا بعضی ها خودشون رو خیلی جذاب می بینن و طرف رو متهم می کنن که تو یه برهه از زمان تماس خاصی باهاشون داشته... و یا با هر حرکتش ممکنه بهش به طوری نگاه بشه که اگر اعلام نکرده بود جنسیت خاصی داره باهاش خیلی عادی رفتار میشد.

البته در مورد لوهان هیونگ، هیچکدوم از ما نمی دونستیم اون دقیقا با کسی قرار میذاره یا نه اما تو جشن های خانوادگی معمولا دختر ها دورش رو می گرفتن و اون هم پسشون نزده بود اما این نمی تونست دلیل تعیین گرایش کسی باشه... به علاوه، الان مهم نبود گرایش چیه. قانون این بود که یه کی از جنش خودمون رو به جشن بیاریم تا بتونیم برای بقیه الگو باشیم... هر چند از بین اعضای خانواده فعلا فقط مینسوک و کای، هر کدوم به صورت جداگانه در مورد تمایل من به همجنس خودم خبر داشتن.

وقتی به مینسوک هیونگ گفتم که دارم یه متن کوتاه برای سخنرانی آماده میکنم خیلی تعجب کرد و بهم گفت اگه سختمه مجبور نیستم انجامش بدم و همین که تلاش کردم خیلی براش ارزش داره... اما براش توضیح دادم به عنوان کسی که داره بازیگری تحصیل میکنه دارم خجالت ها و سکوت های غیر ضروری رو کنار میذارم...

خیلی تحت تاثیر قرا گرفت و گفت که سعی می کنه درست وسط برنامه که بیشترین تماشا چی رو داریم و مردم توجه شون جلب شده برام یه زمان بذاره... ته دلم دوست داشتم ازش بپرسم فکر میکنه پدر هم شرکت میکنه یا نه... اما خودم جوابش رو می دونستم. به احتمال زیاد نه...

شب قبل از افتتاحیه ی کافه بالاخره با هزار زحمت لوهان هیونگ رو گیر انداختم!! چند بار بهش گفته بودم که متنی آماده کردم و اون هم گفته بود کمکم میکنه اما درست وقتی می خواستم برم سراغش یا رفته بود بیرون، یا برنگشته بود یا مقاله های ضروری روز بعدش رو آماده نکرده بود...

Getting Under Chanyeol ✒Where stories live. Discover now