فصل بیست و هشتم
از دید بکهیون
کمی قبل از اتمام رسمی جشن وقتی هدایای میهمان ها در حال تقسیم شدن بود مدیر برنامه های من و چن هماهنگ کرد که ما قبل از خروج خبرنگار ها راه بیفتیم.
من هنوز می خواستم بمونم. البته اون سوهو بعد از یک نوشیدنی دست از سر هیونگم برداشته بود ولی هنوز هم لازم داشتم بیشتر در کنار کریس باشم تا بتونم برای نقشه ام بهتر بشناسمش.
اما مدیر مون کاملا جدی بود که سریع تر بریم. موقع خروج یکی از نگهبان ها به سمت من و چن دوید:" کلی هدایا براتون رسیده. چیکارشون کنم..."
مدیر برنامه هامون به اشاره کرد تا مسیر رو خبرنگار ها نبستن زودتر بریم و خودش به نگهبان دستور داد همه رو بسته بندی کنه و توی اتاق هامون بذاره.
هدیه؟ برام جالب بود که طرفدار هایی داشته باشم ولی کی حوصله داشت اون شب بعد از اون همه خستگی و صد البته افکار تحریک کننده سرش رو به هدایا گرم کنه؟!
الان من به یک دوش آب سرد و سهونم احتیاج داشتم. وقتی تو پارکینگ از چن جدا شدم و با سهون تو ماشین نشستیم، تو مسیر هتل حس عجیبی داشتم.
انگار یه چیزی روی قلبم سنگینی می کرد. داشت بهم فشار می آورد و مسلما من نمی خواستم حتی فکر کنم و ریشه ش رو پیدا کنم.
سهون که انگار متوجه حالت من شده بود گفت:" حتما خیلی خسته شدی... ولی دیگه چند روزی رو راحتی. مطمئنم کریس هم میخواد بعد از این درد سر و دوبار برنامه چیدن برای یک مهمونی بزرگ چند روزی رو به خودش استراحت بده."
با سر تایید کردم و ناگهان پرسیدم:" بنظر اگه من بخوام وارد نوع خاصی از مدلینگ بشم کریس میپذیره؟ منظورم اینه که... خب من برای این زمینه تست دادم..."
سهون یکی از ابرو هاش رو بالا برد و به حالت خاصی گفت:" این که تصادفا در مورد زمینه ی کاری سوهو نیست؟"
اخم کردم. یعنی اینقدر مشخص بود که حسودیم ش...
صدایی سهون افکارم رو قطع کرد:" این کاملا طبیعیه. همیشه افراد زیادی با دیدن موقعیت سوهو تشویق میشن که تو اون زمینه کار کنن اما..."
سر فرمون رو یکم تند چرخوند تا وارد ورودی پارکینگ هتل بشیم. با عبور کارت مخصوص از جلو سنسور اطلاعات فردیش رو برای ورود به پارکینگ تایید کرد و وقتی داشت به سمت طبقه ای که باید توش پارک می کرد می رفت حرفش رو کمی متفاوت ادامه داد:" سوهو مسلما یکی از بهترین هاییه که تا به حال این کمپانی داشته ولی من معتقدم تو هم هر کاری که بخوای میتونی توش موفق بشی. به خصوص که سوهو هنوز تحت درمانه ولی تو یه مدل تازه نفس هستی..."
تخت درمان؟ بنظر می اومد سهون اطلاعات خوبی داشته باشه. اما تا جایی که شناخته بودمش، اگه الان ازش می پرسیدم جواب خاصی بهم نمیداد. اون فردی بود که در مورد اطلاعات شخصی دیگران اخلاق خاصی داشت و خوشش نمی اومد پشت سر دیگران چیزی ازشون بگه.
KAMU SEDANG MEMBACA
Getting Under Chanyeol ✒
Romansaبکهیون فرزند خانواده ی عجیب غریبیه اما زندگی خوش و خرمش وقتی عاشق یه نویسنده ی سرد و مرموز میشه کاملا بهم میریزه... اون تصمیم میگیره فقط برای اینکه بهش نزدیک باشه... باهاش به ویلای خارج از شهر ش بره و براش کار کنه. داستان +18 هستش. حتما دقت کنید. ای...