از دید بکهیون
فصل دوم
بعد از یه سکوت، جمع سر میز ازخنده منفجر شد...
حرصم در اومد و مصمم تر شدم:" من دانشجوی ادبیات نمایشی هستم. پول زیادی هم نمیخوام و حاضرم این کارو برای کسب تجربه انجام بدم! بودن کنار یه نویسنده برای من تجربه ی خوبیه."
لحن خجالتی من توی جمع کجا بود؟؟؟
خنده ها محو شد و چانیول بدون این که چشماش رو از رو جمع برداره گفت:" خب یکی از شرایط من اینه که من خوشم نمیاد کسی مدام اطرافم باشه و ازم سوال..."
لو هان از جاش بلند شد، حرف چانیول رو قطع کرد و خیلی جدی به من اشاره کرد:" با من بیا."
بعد از دوستاش معذرت خواست و به سمت خروجی راه افتاد. نمی خواستم... اما دنبالش به راه افتادم و سو یان با گذاشتن دسر بیشتر روی میز توجه مهمونا رو از ما دور کرد.
قدم های لوهان محکم و عصبی بود و اما من هرلحظه مصمم تر می شدم...
این زندگی من بود و برای اولین بار داشتم یه تصمیم بزرگ می گرفتم!!
اون وسطای راهرو وایستاد و با زمزمه شروع کرد:" دیگه داشتی تو شوخی زیاده روی می کردی!"
دستام رو جلوی سینه م حلقه کردم:" من شوخی نکردم!" خب پرو بودم!
" دست بردار بکهیون! لازم نیست سر لج با من اینهمه خودت رو..."
خیلی جدی گفتم:" من لج نکردم لویی. هر لحظه مطمئن تر میشم که میخوام این کار رو انجام بدم."
اون یکم عصبی خندید:" من...تو...تو حتما دیونه شدی... حتی اگرم بخوای اصلا پدر و مادر به تو چنان اجازه ای نمیدن!"
پوزخند زدم:" راضی کردن اونا با من. اگه واقعا میخوای به من کمک کنی، قانعش کن که منو باخودش ببره...! لوهانی من میدونم دارم چیکار می کنم تو رو خدا لو گِ...*"
*گِ گِ تو چینی مثل هیونگه معنیش. میشه داداش بزرگ. بکهیون داره واسش ناز میکنه.*
لوهان انگار کم آورده بود. دنبال حرف گشت اما چیزی برای گفتن پیدا نکرد اما وقتی خواستم حرف رو به خودم بکشونم از راه دیگه ای منصرف کردن من رو شروع کرد:" آخه تو از انجام دادن کار خونه چی میدونی؟!"
" میتونم یادبگیرم! لو هانی لطفا! یه حسی به من میگه که این راه درستیه و..."
به حالت "نه" سر تکون داد:" یه حس؟ منم برم خواننده بشم چون یه حسی بهم میگه راه درستیه؟"
" خب آره!!حداقل بهم اعتماد کن. منم حق انتخاب دارم! تو این خانواده همیشه هر کسی کاری که دوست داشته انجام داده! من میخوام این کارو انجام بدم!! "
STAI LEGGENDO
Getting Under Chanyeol ✒
Storie d'amoreبکهیون فرزند خانواده ی عجیب غریبیه اما زندگی خوش و خرمش وقتی عاشق یه نویسنده ی سرد و مرموز میشه کاملا بهم میریزه... اون تصمیم میگیره فقط برای اینکه بهش نزدیک باشه... باهاش به ویلای خارج از شهر ش بره و براش کار کنه. داستان +18 هستش. حتما دقت کنید. ای...