[Nineteenth Letter] Don't let them

4.9K 859 1.1K
                                    

-لویی?

هری که در رو با عجله باز کرده بود و لویی رو چمباتمه زده رو به روی در دید با حیرت صداش زد.

-فکر کردم بر نمیگردی

هری باور نمیکرد که اون لویی بود که با گریه گفت و خودش رو توی اغوشش پرت کرد.

هری مکث کرد و کیسه های توی دستش رو کنار بدنش رها کرد... اون پسر از برنگشتنش ترسیده بود?از،از دست دادنش؟

-من... من اینجام هیییش

هری با تردید و صدای ارومی گفت ولی همین کافی بود که لویی دست هاش رو دور گردنش محکم تر کنه و هری رو مجاب کنه برای اولین بار دست هاش رو شدید و محکم دور بدنش حلقه کنه.

-هری نمیخوام... هری نمیخوام دیگه ازت جدا شم دیگه نه

لویی هق میزد و هری هنوز توی بهت و ناباوری بود... چرا هیچ وقت به اون پسر اجازه نداده بود تا این حد خودش رو بهش ثابت کنه؟

-میریم... باید زود بریم

هری گفت و بی اختیار نفس عمیقی کشید تا بوی ضعیف گردن لویی رو توی مشامش بکشه.

لویی که کمی اروم گرفته بود سرش رو با بی میلی از شونه ی هری جدا کرد و اجازه داد چشم هاش قفل چشم های سبز و خسته ی مرد مقابلش بشه .

-هری دوسم داشته باش... حالا که میریم دوسم داشته باش و بذار عاشقت باشم

لویی با لحنی که کم از التماس نداشت گفت و هری اشکی رو دید که روی گونه ی گر گرفته ی پسر غلتید و از روی لبش رد شد.

و این لب های هری بود که تمام مرزهاش رو شکست بعد از اشک لب های لویی رو سخت بوسید.

لویی بی اراده دست هاش رو از دور گردن مرد جدا کرد و پشت خودش بهم قفل کرد...این جوری بود که یاد گرفته بود اون مرد رو ببوسه،طوری که از اول اون مرد ازش خواست

هری مکث کرد و دست هاش رو به سمت دست های لویی برد و اونهارو از هم باز کرد و دور گردن خودش گذاشت،بعد از تمام این مدت این نیاز داشت،لمس و محبت!

لویی بین اشک و بوسه،خندید... بعد این همه سال هری اجازه داده بود عاشقش باشه.

➖➖➖

ماشین های پلیس مقابل اپارتمان توقف کردن و هیچکدوم آژیرها رو روشن نکرده بودن تا صدایی هری رو متوجه پلیس نکنه

دستاش یخ زده بودن و احساس میکرد نمیتونه تکونشون بده اما به محض ایستادن ماشین طوری در ماشین رو باز کرد و بدنش رو بیرون انداخت که انگار از دست قاتلی که قصد جونش داره فرار میکنه

اون مرد که به موتور سیکلتش تکیه داده بود به خونه ای اشاره کرد و تردیدی توی قلب اون پسر نموند که هری توی همون خونه اس

Madness Says [L.S]Where stories live. Discover now