قهقهه های اون گروه کوچیک گویا هیچوقت به پایان نمیرسید...اونا به قدری پر سر و صدا میکردن که مطمئن نبودن اگه کافه برن از اونجا بیرونشون کنن یا نه پس تصمیم گرفتن تا توی طبیعت باشن.
حالا با زحمت سه تا چادر برپا کرده و بعد از خوردن شام به شب نشینی پرداخته بودن
هرمن روی پای آسترید دراز کشیده و به ناتالی که سر توماس روی شونه اش بود گوش میداد،ناتالی داشت ماجرای جالب خانواده ای که بچشون رو نگه میداره رو تعریف میکرد
تینا،یکی از روی دوستان آسترید روی پای الکس نشسته بود و هیچ توجهی نداشت دوست پسرش تو چه شرایط سختیه و ناراحته،درواقع چند دفعه هم به تینا گفت روی تخمام نشستی اما اون دختر اعتنا نکرد
- من فکر میکردم لوکاس گی باشه
تینا اظهار نظر کرد وقتی که ناتالی گفت حس میکنه لوکاس،برادر بزرگ تر تئو که ناتالی ازش مراقبت میکنه،روش کراش داره
- چرا اینطور تصور میکنی؟
- چون وقتی با پنتی جلوش گشتم خیلی بی اعتنا بودتینا گفت و شونه بالا انداخت که الکس به بازوش کوبید،البته که خیلی محکم که اون دختر اذیت بشه
- تو با پنتی جلوی لوکاس گشتی؟
- درواقع نقشه آستی بود...خودشم همکاری کردهرمن نگاهی به آسترید انداخت و اون دختر لبخند دندون نمایی نثارش کرد،برخلاف انتظار همه هرمن مشتش رو جلو آورد و به مشت آسترید کوبید
- اینه!
- ولی اون باید گی باشه
آسترید گفت و جرعه ی بزرگی از آبجوی مشترکش با هرمن نوشید
-خب... به نظرم صحبت کردن راجب اون یارو رو تموم کنیم
الکس غر زد و تینا کله ی دوست پسرش رو توی اغوشش کشید و اروم خندید.
-آوو... اون حسودیش شده
و این کافی بود تا صدای خنده ی جمع بار دیگه بلند بشه و بین درخت ها بپیچه.
-بازی کنیم?
ناتالی پیشنهاد داد و بطری فلزی ابجویی رو از توی ظرف سرد کن کنار پاش برداشت و بی اینکه از کسی سوال کنه مشغول خوردن شد.
-چه بازی ای?
-نمیدونم
ناتالی گفت و شونه اش رو بالا انداخت و نگاهش رو بین بقیه چرخوند تا شاید کسی پیشنهادی داشته باشه.
-ساک اور کیس( suck or kiss)?
-این بیشتر شبیه عنوان اسم یه فیلم پورنه! واقعا یه بازیه?
توماس از استرید که با لبخند مرموزی پیشنهاد داه بود پرسید و بقیه هم با کنجکاوی به استرید که سعی میکرد لبخندش بیشتر از اون کش نیاد نگاه میکردن.
ESTÁS LEYENDO
Madness Says [L.S]
FanficSeason 2 of Money Says [COMPLETED] یه لطفی در حقم انجام بده زندگیت رو همین حالا به پایان برسون و من قول میدم تو رو توی تاریخ ثبت کنم