☆°without ugly nerves°• [Chanbaek _ sulay _ kaisoo]

تو دیگه مردی کیم جونمیون!

_سوهووووووووو لعنتتتتییییی تو مردی دیگهههه.

بکهیون با تموم وجودش وسط اتاقش عربده کشید که همین باعث شد لحظه ی بعدش مادرش متقابلا داد بکشه:

_هویی بکهیون آروم تر.

بکهیون که کم کم بعد چک کردن اینستاش و گلی که دوست صمیمیش یعنی کیم سوهو، کاشته بود، داشت گریش در میومد...شروع کرد دنبال گشتن شماره ی اون نکبت توی مخاطباش.

وقتی بوق اولی خورد و صدای سوهو پیچید توی گوشش،بدون وقفه شروع کرد به داد کشیدن:

_سوهو به خاک سیاه نشوندیم لعنتی...اسکل احمق این چه غلطی بود که کردی؟؟میفهمی چیکار کردی؟؟؟برای چی رفتی زیر پست دوست پسر کراش احمقانه ی من کامنت گذاشتی"بک بیا اینم دوست پسر چانی"؟؟؟؟؟

بکهیون خط آخریو با حرص عدای سوهو رو در اورد.
دیگه کم کم نزدیک بود خودشو و سوهو رو با هم بزاره کف ریل قطار و جیغ بکشه.
اگه از مرگ نمیترسید حتما اینکارو میکرد!

_بکی آروم باش پسر.

سوهو از اونور تلفن داشت کم کم بالشتشو گاز میگرفت که از خنده منفجر نشه و به قطعات نانو متر تبدیل نشه.
اگه هم این اتفاق نمی افتاد قطعا بکهیون از عصبانیت از گانگام راه میوفتاد و میومد اینسادونگ تا فقط سوهو رو تیکه تیکه کنه.

_چیزی نشده؟؟؟ دِ دیگه میخوایی چی بشه؟

_کامنتمو پاک کردم بابا.

_کامنتتو پاک کردی ولی بعد از اینکه دوست پسر اون تخمی جوابتو بده. اونم نه یک بار سسسسه بار.

بکهیون سه رو چنان با تاکید و حرص گفت که اگه یه انیمه بود حتما موهای سوهو اونور تلفن تکون میخورد.

_بک اینکارو کردم که یکم به خودت بیایی احمق. تو برای کسی که حتی قیافشو ندیدی اسمشم که کامل نمیدونی و حتی همین چانی هم توی یکی از چالشای کوفتی گوگل فهمیدی داری خودتو پاره میکنی. الانم قطع میکنم چون اصلا حوصلتو ندارم.

یهویی سنگین شدن جو بین خودشو سوهو یکم معذبش کرد و به این فکر میکرد که با اینکه سوهو راست میگه اما چرا عین احمقا دوست داشت به کارش ادامه بده؟؟؟؟؟

☄💎🎀💎🎀💎🎀☄

پوکر به صورت سه تا دوست احمقش نگاه میکرد.
هیچ کس هیچ حرفی نمیزدن و با چشمای برزخیشون زول زده بودن به تموم اجزای صورت بکهیون.

_ها؟!چتونه؟خوشگل ندیدین؟

_دیالوگت قدیمیه یه چی جدید بگو.