59.

2.4K 369 108
                                    

یک قسمت مونده

قبل از خوندن این قسمت بگید ببینم بنظر تون جین باید نامجونو ببخشه؟ لطفا همه بکید.

هشدار برای این فصل. . . اگه اون بخش های +18 ش رو هم نخونید داستان رو متوجه میشید پس خودتون رو اذیت نکنید.

فصل پنجاه و نهم

نامجون دستورات لازم رو به خدمه ی خونه ی پدریش داده بود.

اون ها اتاق ها رو آماده کرده بودن و اون دیگه نمی تونست برای رسیدن کشتی و دوستانش صبر کنه. مدتی شده بود که نامه ای از یونگی نرسیده بود و این می تونست نشونه ی این باشه که اون ها روی آب ها و توی راه برگشت بودن!

تقریبا 3 - 4 روزی میشد که تونسته بود پرنس سوک جونگ رو راضی کنه اعتصابش رو بشکونه و برای مراسم بارون و تاجگذاری آماده بشه. البته، بابتش اصلا حس خوبی نداشت. می دونست به شاهزاده دروغ گفته اما چاره ای نبود.

شاهزاده اما اونقدر از شنیدن خبر در مورد برادرش خوشحال شده بود که بنظر نمی رسید چندان به جزئیات ضد و نقیض نامجون توجه کرده باشه.

نامجون همونطور که بوگوم گفته بود داشت از بی خبری دیونه میشد اما خبر هایی که از بقیه ش شهر ها می رسید نشونه این بود که مخالفین یا با موفقیت کنار زده شده بودن و یا با تغییر نظر شون، با اون ها متحد شده بودن... که در نتیجه نشون می داد کم کم کار اون توی پایتخت تموم شده س و میتونه بعد از دو مراسم مهم بره و سوک جین رو به جای امنی ببره.

کارها بنظر می رسید دیگه مسیر مشخص شون رو پیدا کرده باشن و بوگوم معتقد بود تا الان دیگه این خبر به خود امپراطور هم رسیده اما دیگه برای هرگونه اقدامی خیلی دیر شده بود. . .

ملکه هم تاکید می کرد تمام این ها با کمک بنگتن اتفاق افتاده. اینکه تونسته بودن اول از متحدین دورتر شروع کنن و حالا این دایره ی از سر راه برداشتن مخالفین داشت تنگ تر و تنگ تر میشد بطوری که اگر پادشاه می خواست حتی چند پیک نامه بر به مناطقی بفرسته که متحدین ملکه ی اول نباشن، اون سوار ها مجبور بودن چیزی بیشتر از یک ماه فقط در حرکت باشن.

همه چیز بنظر می رسید که داره درست و سر جای خودش قرار میگیره، تا اینکه صبح روزی که قرار بود مراسم بارون انجام بشه، یه نامه از یونگی به دست نامجون رسید.

نامجون با دریافت نامه به اتاق شخصیش؛ که قبلا اتاق مطالعه پدرش بود رفتن تا در صورت لزوم جوابی برای نامه بنویسه. بنظر می رسید بخاطر گیر کردن کشتی حامل نامه توی طوفان، این نامه با چند روزی تاخیر داره به دستش می رسه.

متن نامه کوتاه بود و مشخصا بخاطر کمبود وقت، خیلی خلاصه نوشته شده بود.

" متحدین اینچئون هم موافقت و آمادگی شون رو اعلام کردن... برای برگشت آماده ایم. میدونم شیلا اولین شهری بود که مطمئن شدیم با ما موفق هستن اما خبر رسیده که پدر هوسوک مرکز اصلی تجارت خونه ش رو توی شیلا بر پا کرده.

Pirate Prince Namjin Ver.Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora