Episode 16 _ 20

4K 298 5
                                    

____________________________
با رفتنِ کای از جاش بلند شد و سمتِ بکهیون رفت
چانیول : دوست پسرِ قبلیتُ راه میدی تو خونه ؟
سرشُ بالا گرفت : اون دوستمه ! جدا از دوست پسرِ سابقم اون الان دوستمه ! 
چانیول : اون ... عزیزم گفتناش
بکهیون : کای اخلاقِ مهربونی داره ! ما اولشم دوست بودیم و بعد گفت از من خوشش میاد و خواست رابطه داشته باشیم ! اون از همون روزای اولِ باهم صمیمی شدیم و اون صدام میکرد " عزیزم "!
چانیول چشماشُ چرخوند
بکهیون : میشه این ... سوال پرسیدنارو تموم کنی ؟ وقتی نسبتی نداریم که من بیام عزیزم گفتنای کای رو برات توضیح بدم پرسیدنات حالمُ بد میکنه
چانیول : گفتم که بای
بکهیون : به این راحتی ؟ حرفایی که‌گفتی چی پس ؟ یهو اومدی میگی باید بهت جواب بدم چون تو با هیونا بهم زدی ؟
شونشُ داد بالا : میخواستی نزنی !
و برگشت و توی آشپزخونه رفت
به کاناپه تکیه داد : بکهیون ! یکم منطقی فکر کن ! من حتی پورنِ گی هم ندیدم ! انتظار داشتی تا تو اومدی گفتی من بپرم هوا بگم آخ جون باشه بیا بکن
حرفشُ ادامه نداد و نفسِ عمیقی کشید
چانیول : اصلا من هیچی ! من به درک اصلا ! من مهم نیستم
دستاشُ بالا برد : ولی توئه لعنتی که برام مهمی !
لباشُ تر کرد و نگاهشُ از بکهیون گرفت
چانیول : بک ... من نگرانتم ! من همیشه نگرانت بودم و هنوزم هستم !
پوفی کشید : میترسیدم ... بذار راستشُ بگم
تکیشُ گرفت و روی کاناپه نشست : من میترسم ! میترسم دلت بشکنه ! میترسم کارم اشتباه باشه ! میترسم اشتباه کنم
بکهیون دست به سینه به کانتر تکیه داد : آدما اشتباه میکنن چانیول
چانیول سرشُ تکون داد : آره ولی اشتباه کردن در مقابلِ کسی که برات بیشترین اهمیتُ توی زندگی داره نمیذاره بقیه زندگیت آروم باشی ! اگه بخاطرِ اون اشتباه عزیزترین فردِ زندگیت آسیب ببینه باید بمیری !
سرشُ بینِ دستش گرفت : تو خودت میدونی تو زندگیم چه جایگاهی داری ! میدونی چقدر برام مهمی و چقد دوست دارم
سرشُ گرفت بالا و به بکهیون نگاه کرد : من فقط بخاطرِ تو میترسم
بکهیون : ترس نداره
چانیول : داره بکهیون ! داره !
لباشُ تر کرد : نمیدونی چقدر برام مهمی که میترسم
بکهیون دستاشُ باز کرد : خب توام برای من مهمی
پوفی کشید : آره ... ترس داره ! وابستگی و علاقه و این حرفا ترس داره ! باشه درست ! خب من تورو انتخاب کردم که این ترسُ نداشته باشم !
جلو رفت : به زبونِ خودت میگم ، من و تو باهمیم ! هیچوقت از هم جدا نشدیم ! حتی اگه سکس هم کنیم و بعدش راهمون جدا بشه
تاکید وار گفت : توی سکس ! من و تو از هم جدا نمیشیم واقعا ! من و تو هیچوقت جدا نشدیم !
چانیول : فکر میکنی میشه ؟ اینکه سکس کنیم و بعدش جدا بشه راهمون ، فکر میکنی بعدش دوباره همچین چیزی رو نمیخوایم ؟
بکهیون : خب اگه بخوایمم میتونیم دوباره انجامش بدیم ، ما همیشه پیشِ همیم
صدای چانیول بالا رفت : نه وقتی که یکی دیگه تو زندگیمونه !
بلند شد : بک ! من و تو نمیتونیم بخاطرِ سکسِ کوفتیمون یه روزی به کسی که باهاشیم خیانت کنیم
به خودش اشاره کرد : من از این میترسم ! اینکه تو به من عادت کنی !! این بهت آسیب نمیزنه ؟
بکهیون : به خودت فکر نکردی
کلافه سرشُ تکون داد : بک ... واقعا
بکهیون بهش نزدیکتر شد : چان ... حواست هست ؟ تو فقط به من فکر کردی به خودت فکر نکردی
دستاشُ دو طرفِ صورتِ چانیول گذاشت : تو فقط به این فکر کردی که نکنه من آسیب ببینم ؟ تموم مخالفتای مزخرفت فقط بخاطرِ آسیب ندیدنِ منه
چانیول ملتمس سرشُ تکون داد : چیز دیگه نمیتونه باشه ! بک
پهلوهای بکهیون رو گرفت : من دوست دارم خب ؟ باشه من دوست دارم اما هیچوقت ... به رابطه ی بیشتر با تو فکر نکرده بودم ! وقتی گفتی ترسیدم
چشماشُ درشت کرد و ابروهاشُ بالا داد : نه از بابتِ خودم ! بخاطرِ تو  !
نفسِ عمیقی کشید : من فقط میترسم این رابطه به هر دلیلی ... بعدا بهت آسیب بزنه
بکهیون لبخندِ محوی زد و انگشتاشُ روی گونه ی چانیول کشید
بکهیون : دوسم داری ؟
چانیول : خب معلو
وقتی نگاهِ بکهیون رو دید حرفش رو خورد
چانیول : نه اون مدل دوست داشتن ! تمومِ این سالها تو برای من بکهیون پسرخالم بودی که عزیزترین فرد توی زندگیمه ! درسته چندسال پیشِ هم نبودیم ولی فاصله مکانی بینمون باعث نشد بینِ روح و قلبمون فاصله بیفته ! من و تو نذاشتیم !
سرشُ تکون داد : من خب هیچوقت فکرشم نمیکردم رابطمون اینطوری بشه ... اینجوریش ... هیچوقت فکر نکرده بودم ! ... یعنی حتی
لباشُ تر کرد : به رابطه خودم با یه پسر فکر نکرده بودم چه برسه به رابطه بینِ من و تو
بکهیون : نا امیدت میکنه؟!
سرشُ تکون داد : نه ... فقط گیجم میکنه
بکهیون : گیج برای چی ؟
چانیول : خب
بکهیون : من و تو رابطه خونی نداریم چان که بخاطرِ محارم و این چیزا خودتُ اذیت کنی ! دوم اینکه تو هیچوقت نمیخواستی به من بگی هیونگ
چانیول : اگه از این هیونگ ‌نگفتنای من اشتباه بردا
بکهیون : اشتباه برداشت نکردم ! تو حتی الانشم به من هیونگ نمیگی ، چرا ؟ چون بنظرت من نمیتونم هیونگت باشم ! غیر از اینه ؟ خودت بارها گفتی !
چانیول : خب آره ... خودم گفتم
بکهیون : خب ... گیج کنندست فقط میمونه پسر بودنِ هردومون
چانیول لباشُ تر کرد : آره
بکهیون لبخندی زد و دستِ دیگشُ روی پهلوی چانیول گذاشت
بکهیون : شاید هم تو گی باشی هوم ؟ ولی اینقدر تو سرت فرو کردن پسر و دختر و این حرفا توام فکر میکنی حتما باید شخصِ مقابلت دختر باشه !
چانیول :  من
بکهیون : نمیخوای به من آسیب برسه
گونه ی چانیول رو نوازش کرد : به من آسیبی نمیرسه ! اینکه من پسری باشم که تو باهاش رابطه داری باعث نمیشه بهم آسیب برسه! نه از سکسمون و نه از رفتارای بقیه !
چانیول : بک ... ما توی کره ایم ... خب
بکهیون : حتی توی آمریکاشم کسایی هستن که مخالفِ همجنسگرایین چان ! توی کره هم حتما کسایی هستن که حمایتگرن و هیچی نمیگن !
نگاهشُ توی چشمای بکهیون چرخوند
بکهیون : اگه از بابتِ منه نگرانیت من خودم دارم بهت میگم آسیبی به من نمیرسه اما
دستاشُ کشید و عقب رفت
بکهیون : اما نگرانِ خودتی یا ... دلت بودن با دخترا رو میخواد و نمیتونی یه پسرُ قبول کنی میتونی بری
شونشُ بالا داد : ذاتا هم تو تنها پسری نیستی که میتونم باهاش باشم ! کای رو که دیدی
به اخمای چانیول توجه نکرد تقریبا همه چی تمومه ! و اون خب خیلی تجربه سکس با پسر داره
با جلو اومدنِ چانیول کمرش به کانتر چسبید
بکهیون : یا یانگ ته
نیشخند زد : رئیس شرکت ... خوب چشماش روی منه
لباشُ جمع کرد : اما خب نه اون زن و بچه داره ولی کای و س
چانیول : خفه شو بکهیون !
دستاشُ دو طرفِ بکهیون روی کانتر گذاشت
بکهیون : هی ... فقط دارم میگم گزینه هست نخوای
چانیول : فکر کنم خوب فهمیدی روت حساس شدم که اینطوری حرف میزنی و دست میذاری رو نقطه ضعفی که تازه به دست آوردی !
بکهیون نیشخند زد : نه واقعا ... الان فکر میکنم کای گزین
با چسبیدنِ لب های چانیول روی لب هاش صداش توی گلوش خفه شد
چانیول فشارِ بیشتری به کمرش داد و چند ثانیه بعد چنگِ محکمی به باسنِ بکهیون زد که باعث شد بکهیون بلند ناله کنه و با مشت به بازوش بکوبه
بکهیون : وح
چانیول : دفعه آخرت باشه جلوی من ... از بقیه پسرا اینجوری تعریفا میکنی !
سرشُ کج کرد : اصلا خوشم نمیاد کسی که باهاش تو رابطم از بقیه جلوم تعریف کنه
بکهیون متعجب به چشمای چانیول نگاه کرد
چانیول : اونجوری نگاهم نکن ... تا همین الانشم با این بوسه هامون خیلی جلو رفتیم ! بهتره سکش رو هم انجام بدیم
اخمای بکهیون توی هم کشیده شد خواست حرفی بزنه اما چانیول لب هاشُ بوسید
چانیول : من اگه دلم نمیخواستت با هیونا بهم نمیزدم ، اگه دلم نمیخواستت اینجا نمیومدم تا باهام حرف بزنی ، اگه دلم نمیخواستت اصلا به حرفات گوش نمیدادم ، اگه دلم نمیخواستت وقتی حرفِ کای میومد خفه نمیکردم لباتُ ! پس واسه من اخم نکن ! من واسه دلِ خودم اینجام !
دستشُ روی باسنِ بکهیون فشار داد : دلِ خودم و این
عقب رفت : حمومت کجاست ؟
نگاهی به خونه انداخت : باید یه دوش بگیرم

Love me like you doWo Geschichten leben. Entdecke jetzt