Episode 4

1.9K 300 11
                                    

____________________

ماشینُ گوشه ای پارک کرد

بکهیون : واقعا سرعت عملِ خوبی داری پارک چانیول

به ساعتش نگاه کرد : من امروز بهت گفتم و تو من و دوست دخترتُ برای شام دعوت کردی

چانیول همراهش پیاده شد

چانیول : وقت رو نباید از دست داد ، دیدم هر سه تامون بیکاریم گفتم زودتر آشناتون کنم

بکهیون تلخ خندید : من اونقدر بیکار نیستم چانیول

البته میتونست شرط ببنده در حالِ حاضر بیکار تر از خودش توی دنیا نیست ولی نمیخواست جلوی اون دختر ، بیکار و علاف جلوه کنه

چانیول ابروهاشُ بالا داد : بله

لباشُ غنچه کرد : ممنون هیونی که وقتِ گرانبهاتُ در اختیارِ هیونگ قرار دادی !

بکهیون پوفی کشید و سرجاش وایستاد

بکهیون : اصلا برای من تاکسی بگیر میخوام بگردم تو آدم نیستی که !

چانیول بلند خندید و کمرِ بکهیونُ گرفت

چانیول : هیونی قهر نکن

و سمتِ رستوران هلش داد

بکهیون : نکن چانیول

چانیول : هیون ... هیون کوچولوی من

بکهیون : یااا پارک چانیول

درِ رستورانُ باز کرد و بکهیونُ داخل هل داد

چانیول : تو نمیری

بکهیون : میرم ... خودم میرم چون من هیونگتم و تو بلد نیستی به من بگی هیونگ !

چانیول جلو رفت و لپای بکهیونُ گرفت : آخه تو هیونِ منی

و لباشُ غنچه کرد

سه جون : اوپا !

با صدای سه جون سریع عقب رفت و با سرفه ای سعی کرد جدی باشه

چانیول : عااا ... سلام سه جونا

سه جون سعی کرد صورتِ متعجبشُ به حالتِ عادی برگردونه

میدونست چانیول چقد شاد و شیطونِ اما هیچوقت ندیده بود با کسی اینطوری رفتار کنه حتی بک بوم که خیلی بهش نزدیک بود

چانیول : معرفی میکنم بکهیون

مکثی کرد : بکهیونی !

لبخند زد : خواستم بهم معرفیتون کنم !

سه جون لبخندی زد و دستشُ سمتِ بکهیون گرفت

سه جون : سه جون هستم

بکهیون لبخندی زد و دستِ سه جونُ گرفت

بکهیون : منم بکهیونم

نگاهی به قد و قواره ی چانیول انداخت

بکهیون : هیونگِ این بچه غول !

Love me like you doTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon