📘High heeled Shoes❄

169 38 35
                                    

اولین بار که بهت دقت کردم داشتم از بار خارج میشدم .

تو به تیر چراغ برق تکیه داده بودی و به نقطه نامعلومی خیره بودی .

دستی داخل موهات که مثل شب سیاه بود کشیدی .

اولین باری بود که نگاهت داخل نگاهم گره خورد .

بار دوم که دیدمت تو روی صندلی بغلم نشسته بودی و مشروبی که سعی داشتم داخل لیوان بزیزم  رو از دستم گرفتی .

لبخند زدی و زمزمه کردی " برای زنی مثل تو خوب نیست "

اخم کردم .

اون موقع  متوجه نشدم صدات چقدر مخملی و گوش نوازه .

حتی متوجه نشدم که چه درد عمیقی توی دلت وجود داره .

از همون لحظه ما شروع به حرف زدن کردیم و هر چند روز یکبار همدیگر رو می دیدیم .

اون روز تو دیر اومدی و من حالم خراب تر از اونی بود که منتظرت باشم

ولی تو اومدی و سعی کردی منی که گیجم رو خونه ام ببری .

میون راه پاشنه کفشم شکست .

و تو من رو کول کردی ....

نمیدونم اون شب بهت چی گفتم ولی تو منو به خونم رسوندی .

فردا صبح پاشنه ی کفشم رو که چسبونده بودی رو برام فرستادی .

و من با همون کفش ها دوباره به دیدنت اومدم .

و این دیدار بین ما ادامه پیدا کرد.... حس کردم تو صدات و هرچیزی که مربوط به توعه ، قلبم رو میلرزونه .

تو شده بودی دلیل لبخند های گاه و بیگاهم
نفس های تند شده ی بدون لحظه ام...
افکار پرت و بهم ریخته ی هر دقیقه من بودی

و اون شب نقطه اوج من و تو بود

ما داخل خیابون های خلوت و بارون زده شب  در حالی که شیشه مشروب دستت داشتی قدم میزدیم و بلند بلند میخندیدیم .

دو دیوونه ی فارق از دنیا .

تو روبه من و پشت به مردم شروع به راه رفتن کردی .

نزدیکت شدم و بوسیدمت .

اون فقط یه تماس اروم و کوتاه بین لب ها و قلب ما بود.

اما من دیدم که ستاره ها به خاطر ما روشن شدند .

لبخند زدی و ایستادی . نزدیک من اومدی . حتی بوی تند مشروبی که خورده بودیم هم جذاب بود .

و تو اغاز گر لمس دیگه ی احساسات ما بودی .

همون شب پاشنه ی  لنگه کفش من شکست .

و پاشنه ی لنگه ی سالم رو هم خودمون شکوندیم .

و بعد تا خونه من دویدیم .

سرمست و شاد قهقه زدیم .

اون شب ما به هم پیوند خوردیم و زندگی دو نفره ی جدیدی رواغاز کردیم .

تو برای من کفش پاشنه بلند بامزه و دوست داشتنی خریدی

شاد بودیم و فارق از حسادت ها و نقشه های دنیا .

ما در دنیای خودمون داخل دنیای ادم ها زندگی میکردیم . دنیای به نام ما برای ما ....

اما ....

طوفان سختی ها اومد .

و تورو از من گرفت .

حالا من فقط سالی یکبار کفش پاشنه بلند میپوشم

همونهایی که تو برام خریدی

و حتی اگر برام کوچیک تر هم بشه ، میپوشمشون و به دیدنت میام

افسوس که زیر خروار ها خاکی ...

من از تمام ادم های دنیا متنفرم

به غیر از تو

و حالا حتی از تمام کفش های پاشنه بلند  دنیا هم متنفرم

به غیر همونهایی که تو برام خریدی ....

❄R_venus

*******

من خودمم عاشق این متنمم امیدوارم دوسش داشته باشید :)

اونایی که تصورش کردید دستا بالا ببینمتون :) 💙💙💙💙💙

📘Heart Tears❄Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin