اولین بار که بهت دقت کردم داشتم از بار خارج میشدم .
تو به تیر چراغ برق تکیه داده بودی و به نقطه نامعلومی خیره بودی .
دستی داخل موهات که مثل شب سیاه بود کشیدی .
اولین باری بود که نگاهت داخل نگاهم گره خورد .
بار دوم که دیدمت تو روی صندلی بغلم نشسته بودی و مشروبی که سعی داشتم داخل لیوان بزیزم رو از دستم گرفتی .
لبخند زدی و زمزمه کردی " برای زنی مثل تو خوب نیست "
اخم کردم .
اون موقع متوجه نشدم صدات چقدر مخملی و گوش نوازه .
حتی متوجه نشدم که چه درد عمیقی توی دلت وجود داره .
از همون لحظه ما شروع به حرف زدن کردیم و هر چند روز یکبار همدیگر رو می دیدیم .
اون روز تو دیر اومدی و من حالم خراب تر از اونی بود که منتظرت باشم
ولی تو اومدی و سعی کردی منی که گیجم رو خونه ام ببری .
میون راه پاشنه کفشم شکست .
و تو من رو کول کردی ....
نمیدونم اون شب بهت چی گفتم ولی تو منو به خونم رسوندی .
فردا صبح پاشنه ی کفشم رو که چسبونده بودی رو برام فرستادی .
و من با همون کفش ها دوباره به دیدنت اومدم .
و این دیدار بین ما ادامه پیدا کرد.... حس کردم تو صدات و هرچیزی که مربوط به توعه ، قلبم رو میلرزونه .
تو شده بودی دلیل لبخند های گاه و بیگاهم
نفس های تند شده ی بدون لحظه ام...
افکار پرت و بهم ریخته ی هر دقیقه من بودیو اون شب نقطه اوج من و تو بود
ما داخل خیابون های خلوت و بارون زده شب در حالی که شیشه مشروب دستت داشتی قدم میزدیم و بلند بلند میخندیدیم .
دو دیوونه ی فارق از دنیا .
تو روبه من و پشت به مردم شروع به راه رفتن کردی .
نزدیکت شدم و بوسیدمت .
اون فقط یه تماس اروم و کوتاه بین لب ها و قلب ما بود.
اما من دیدم که ستاره ها به خاطر ما روشن شدند .
لبخند زدی و ایستادی . نزدیک من اومدی . حتی بوی تند مشروبی که خورده بودیم هم جذاب بود .
و تو اغاز گر لمس دیگه ی احساسات ما بودی .
همون شب پاشنه ی لنگه کفش من شکست .
و پاشنه ی لنگه ی سالم رو هم خودمون شکوندیم .
و بعد تا خونه من دویدیم .
سرمست و شاد قهقه زدیم .
اون شب ما به هم پیوند خوردیم و زندگی دو نفره ی جدیدی رواغاز کردیم .
تو برای من کفش پاشنه بلند بامزه و دوست داشتنی خریدی
شاد بودیم و فارق از حسادت ها و نقشه های دنیا .
ما در دنیای خودمون داخل دنیای ادم ها زندگی میکردیم . دنیای به نام ما برای ما ....
اما ....
طوفان سختی ها اومد .
و تورو از من گرفت .
حالا من فقط سالی یکبار کفش پاشنه بلند میپوشم
همونهایی که تو برام خریدی
و حتی اگر برام کوچیک تر هم بشه ، میپوشمشون و به دیدنت میام
افسوس که زیر خروار ها خاکی ...
من از تمام ادم های دنیا متنفرم
به غیر از تو
و حالا حتی از تمام کفش های پاشنه بلند دنیا هم متنفرم
به غیر همونهایی که تو برام خریدی ....
❄R_venus
*******
من خودمم عاشق این متنمم امیدوارم دوسش داشته باشید :)
اونایی که تصورش کردید دستا بالا ببینمتون :) 💙💙💙💙💙
ŞİMDİ OKUDUĞUN
📘Heart Tears❄
Rastgele[ COMPLETED ]✔️ 📘اشک های قلب. 📘نوشته هایی از اعماق قلب یک انسان❄ 📘لطفا بدون ذکر نام من و اجازه من، متنهایی که من نویسندهاشون هستم رو بر ندارید. 📘این بوک قراره حرفهای روح و ذهن من باشه یا حرفهایی از دیگران که باعث شده روحم رو قلقلک بده. 📘بیش...